نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

بسم رب شهدا و الصدیقین





بیوگرافی
حسام‌بندکهل، حسن: ششم شهریور ۱۳۴۳، در روستای حسین‌آباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رجب و مادرش محترم نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یکم فروردین ۱۳۶۱، در محور دزفول ـ شوش بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.

محل تولد آبیک - حسین آباد تاریخ تولد ۱۳۴۳/۰۶/۰۶
محل شهادت جاده دزفول - شوش تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۱/۰۱
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت شوش
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دوم متوسطه رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک

نام حسن حسام بندکهل
نام پدر رجب
نام مادر محترم
محل شهادت جاده دزفول - شوش


https://golzar.isaar.ir/Grave/id13803/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DA%A9%D9%87%D9%84.html


http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=809

وصیتنامه:

شهید، حسن حسام بندکهل: اکنون که این وصیت‏نامه را مى ‏نویسم، باید بگویم که خود را لایق شهادت نمى‏ دانم؛ چرا که مى ‏دانم کسانى که در راه خدا شهید مى‏ شوند، انسان و مؤمن واقعى، پاک و بافضیلت هستند و به همین خاطر فکر مى‏ کنم که من با این صفات بزرگ و والا فاصله ی زیادى دارم. ولى از خداوند متعال خواستارم که مرا یارى کند که به راه راست و به سنگرهاى جنگ حق علیه باطل اعزام شوم، شاید از این طریق بتوانم با برادران پاک و بافضیلت جبهه هم نشین باشم، به این امید که صفات خوب و والاى آنها در من اثر کند و بدین وسیله من بتوانم، خود را براى شهادت آماده سازم. دعاى دیگرم این است که از خداوند متعال عاجزانه تقاضا دارم که مرا با شهداى صدر اسلام محشور فرماید. آنچه مرا وادار کرد که به جبهه بروم، لبیک گفتن به امر روح الله، حضرت امام خمینى بود که فرمودند: «جوانان عزیز به جبهه ‏ها بروند و هر چه زودتر مسأله ی جنگ را تمام کنند.» «لا تکن ظالما و لا مظلوما»؛ نه به کسى ظلم کُن و نه زیر بار ظلم برو! که این مرام حسین(ع) و منطق دین است. چنان که از مرگ چاره‏ اى نیست و سرانجام باید قالب تهى کرد؛ پس چه بهتر که انسان در راه احیاى عدل و فضیلت و براى رضاى خدا در میدان جنگ، با شمشیر کشته شود. من از این آیه چنین برداشت کردم که همه ما روزى آب گندیده ‏اى بیش نبودیم و سرانجام هم به خاک بَدَل مى‏ شویم؛ پس چرا این جان و تن را قبل از پوسیدن و نابود شدن با خدا معامله نکنیم؟ چرا باید صبر کنیم تا مرگ به سراغ مان بیاید؟ چرا شهادت را در آغوش نگیریم؟ این بخش از وصیت‏ نامه را در جبهه نوشته ‏ام و مى‏ دانم که در آینده ی نزدیک، حمله گسترده ‏اى براى فتح کربلا در پیش داریم و مُسَلَّم است که فتح کربلا احتیاج به شهادت دارد و شهادت، خونى است که به پیکر اجتماع تزریق مى‏ شود و من نیز از این پس خود را آماده براى فتح کربلا کرده ‏ام و نیز آماده ی شهادت شده ‏ام تا بتوانم براى آزادکردن کربلا از دست کفار، قیام کرده باشم. از پدران و مادران و برادران و خواهران امید دارم که در راه تداوم بخشیدن به انقلاب و صادر کردن انقلاب اسلامى به جهان، بکوشند و همیشه هوشیار باشند و به دسیسه‏ هاى شرق و غرب میدان ندهند. از شما عاجزانه تقاضا مى‏ کنم که راه این حقیر را ادامه دهید و اجازه ندهید که دشمن کافر بعثى، نفس‏ کِشى کُند. اى خانواده ی گرامی ام! اگر چه شهادت من شما را غمگین مى‏ کند؛ اما بدانید که این مرگ، یک مرگ معمولى نیست که به سراغ من آمده باشد، بلکه من بودم که به سراغ این مرگ، یعنى شهادت رفتم و خط مشى زندگى‏ ام را خودم معلوم کردم. ...و اى برادر مهربان! که مى‏ خواستى در نابودکردن کفر از من سبقت بگیرى، حالا نوبت توست که برخیزى! از شما پدر و مادر، برادر و خواهر و دوستان و آشنایان خواهشمندم که در شهادت من گریه نکنید، که ناراحتى شما باعث رنجش روح من است. خیلى علاقه دارم که مرا در بهشت زهرا (س) کنار همسفرانم دفن کنید؛ ولى به پدرم وصیت مى‏ کنم که مرا در آبیک به خاک بسپارند تا ملاقات هایم با شما دوستان و امت اسلامى بیشتر باشد. وصیت من بیشتر از اینها است؛ ولى دیگر سرتان را درد نمى‏ آورم و با شما عزیزان براى آخرین بار، خداحافظى مى‏ کنم. به امید روزى که انقلاب اسلامى به وسیله ی شما برادران و خواهران به سراسر جهان، صادر شود و زمینه براى ظهور مهدى (عج) آماده گردد.۱ (۱۲۲۱۱۴۸) حسن حسام


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






بیوگرافی
شهبازی، گرزعلی: سوم تیر ۱۳۴۷، در روستای بهن از توابع شهر خدابنده به دنیا آمد. پدرش قندعلی و مادرش زری نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۶۷، در صالح‌آباد مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سینه، شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نام گرز علی شهبازی
نام پدر قند علی
نام مادر زری
محل شهادت صالح آباد

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2458






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین





عطاردی، یعقوب: ششم شهریور ۱۳۴۲، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش نبی‌الله و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین ۱۳۶۴، در بمباران هوایی شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.
بیوگرافی

نام یعقوب عطاردی
نام پدر نبی الله
نام مادر زهرا
محل شهادت شرق دجله

https://ajashohada.ir/MartyrDetails/47621/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C

https://golzar.isaar.ir/Grave/id13763/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C.html
http://shohadaab1.blog.ir/post/150
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1322



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2836



محمدی¬زیارانی، رامین/ الف-ش: چهارم مرداد ۱۳۵۳، در روستای شکرناب از توابع شهرستان آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کشاورز بود و مادرش گل¬¬بی¬بی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت می¬کرد. بیست و هشتم شهریور ۱۳۷۲، در سردشت هنگام درگیری با گروه¬های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای زیاران تابعه آبیک واقع است.
بیوگرافی

نام رامین محمدی زیارانی
نام پدر محمد حسن
نام مادر گل بی بی
محل شهادت سردشت


وصیتنامه:

شهید، رامین مُحمّدی: خدایا! مرگ مرا و عزیزانم را شهادت قرار بده. خدایا! من در این دنیا چیزی ندارم و هر چه دارم از آن توست. ای پدر و مادر عزیزم و خواهر و برادرم! سعی کنید رفتارتان علی گونه و فاطمه وار و حسین گونه و زینب وار باشد تا خدا و همه از شما راضی باشند. پدر و مادر عزیزم! ما خیلی به اسلام و انقلاب بدهکاریم؛ سعی کنید با کُفر و ناحق مبارزه کنید و دشمنان دین را از بین ببرید. عزیزانم! کسی نباید برای من سیاه بپوشد و گریه کند؛ اگر هم خواستید، به یاد حسین(ع) و شهدای کربلا بگریید. هیچ کس از عزیزانم از من تعریف نکند؛ چون آن وقت من احساس غرور می کنم و این غرور، باعث می شود از اسلام و دینم دور شوم و این گناه و جزو گناهان کبیره است. از مادرم تشکر می کنم. می دانم برای من زحمت های زیادی کشیده است و برای او سخت است؛ اما با صبرش -ان شاء الله- اجر بیشتری می بَرَد.۱ (۱۶۷۴۸۷۶) رامین مُحمّدی



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






فلاح‌زیارانی، یعقوب: یکم خرداد ۱۳۴۲، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش ماه‌نه‌نه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز وظیفه در ارتش خدمت می‌کرد. بیست و دوم آذر ۱۳۶۶، در بیمارستان ۵۰۱ تهران بر اثر بیماری حاد کلیه به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای توداران تابعه آبیک قرار دارد.
بیوگرافی

نام یعقوب فلاح زیارانی
نام پدر محمد
نام مادر ماه نه نه
محل شهادت تهران - بیمارستان 501


منابع:
http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=2508
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2321








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین





  • خادم شهدای آبیک

بسم ربشهدا والصدیقین






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والدیقین









https://www.aparat.com/v/yCUKL



https://www.aparat.com/v/yCUKL

  • خادم شهدای آبیک

بشسم رب شهدا والصدیقین







  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین











  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






زندگینامه شهید ایرج عیوضی

شهید ایرج عیوضی در سال 1332 در شهرستان قزوین چشم به جهان گشود و در خانواده‌ای  مذهبی و سنتی متولد شد. پدرش راننده کامیون بود و اغلب مواقع در منزل حضور نداشت و مسئولیت اداره خانواده بر عهده مادر بود. او تحصیلات ابتدایی خود را در شهر قزوین می‌گذراند. در سن 12 سالگی به تهران نقل مکان کرد و در کارخانه نساجی مشغول به کار شد. در خلال کار شب ها نیز به تحصیل می‌پرداخت و تا سن 18 سالگی مشغول به همین کار بود و به این ترتیب به لحاظ مالی بسیار کمک حال خانواده‌ای خود بود.
پس از اخذ دیپلم متوسطه از دبیرستان در رشته ریاضی عازم خدمت مقدس سربازی گردید و محل خدمتش هوانیرو تعیین شد و در همین زمینه پس از اتمام دوره خدمت، ادامه فعالیت داد و در رشته خلبانی هلی کوپتر کبری مشغول شد. در سال 1353 کلیه دوره‌ای مربوط به این شاخه را گذراند.
با شروع جنگ تحمیلی شهید عیوضی به همراه دیگر همرزمان تیزپرواز خود برای حراست از مرزهای هوایی کشور اسلامی راهی خطوط مرزی شد و قریب به 2 سال مردانه و با رشادت از مرزهای هوایی کشور دفاع کرد تا این که در سال 1361 در منطقه فکه مورد حمله موشکی مزدوران بعثی قرار گرفت و هلی کوپترش سقوط کرد و او به همراه تنی چند از دلاوران تیزپرواز به فیض رفیع شهادت نائل آمد.
راهشان همواره پررهرو باد


خلبان شهید: سرهنگ ایرج عیوضی

تاریخ تولد: 1332

تاریخ شهادت: 23/4/1361

یگان: هوانیروز (پشتیبانی اصفهان)

محل تولد: قزوین (ونه)

محل شهادت: جنوب

محل دفن: آبیک قزوین

آنان که غم تو برگزیدند همه

در کوی شهادت آرمیدند همه

«عرفی شیرازی»

تولدش در روستای ونه از توابع آبیک قزوین است. در سال 1353 با تحصیلات چهارم متوسطه جهت خلبانی بالگرد در هوانیروز استخدام شد. دوره آموزش نظامی را در پادگان حر تهران به پایان رساند و جهت یادگیری زبان انگلیسی و تخصص پرواز به پایگاه شهید وطن‌پور اصفهان اعزام گردید.

با گذراندن دروس زبان انگلیسی به کلاسهای آموزش پرواز رفت و در 34 هفته فن پرواز با بالگرد را آموخت و به‌دنبال آن در رشته اختصاصی پرواز با بالگرد کبری نیز با موفقیت دوره‌اش را به پایان رساند.

اولین درجه او ستوانیار سومی و اولین واحد خدمتی او پایگاه پشتیبانی هوانیروز اصفهان بود.

خلبان عیوضی تیزپروازی مؤمن و صبور و فداکار بود که پس از انقلاب و به‌خصوص در ایام آغاز جنگ تحمیلی جانفشان به جبهه پرواز می‌کرد و جنگاور با دشمن می‌جنگید. ایمان قوی و عشق به میهن و مردم در او آنچنان متبلور بود که دلاورانه به خیل تانکها و ادوات زرهی دشمن می‌زد و آنها را به آتش می‌کشید و انهدام می‌کرد. او در همان عمر کوتاه خدمت نظامی منشاء رشادتهای بی‌شماری در جبهه‌های غرب و جنوب شد و در نهایت تا قله شهادت پرواز کرد. آخرین مأموریت این خلبان مؤمون هوانیروز در جبهه جنوب ثبت شده است.

در تاریخ 23/4/1361 یک تیم آتش هوانیروز برای پشتیبانی از رزمندگان در عملیات رمضان به منطقه جنوب پرواز می‌کند و در شمال شرقی بصره با دشمن درگیر می‌شوند. در حین عملیات یکی از بالگردهای کبری که خلبان آن ایرج عیوضی و محمد امین میرمرادزهی بوده‌اند هدف موشک مالیوتکای دشمن قرار می‌گیرند وپس از سقوط در میان شعله‌های آتش سوخته و به شهادت می‌رسند.

خلبان ایرج عیوضی با درجه سرهنگی در آمار شهدای هوانیروز و جنگ منظور شده و مزارش در گلزار شهدای زادگاهش می‌باشد.


https://navideshahed.com/fa/news/405393
https://ajashohada.ir/MartyrDetails/5093




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدقین







نامه شهید عباس شجاعی چند روز قبل از شهادتش
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوند بخشند و مهربان

خدمت پدر و مادر گرامی و برادران عزیزم علیرضا و غلامرضا سلام عرض میکنم و سلامتی تان را از خداوند متعال خواهانم.

اگر جویای حال اینجانب عباس شجاعی باشید خوب و سرحال هستم و دعاگوی شما میباشم.
علی و غلام شما هم سنگر مدرسه را محکم نگهدارید تا ان شاالله بعد از جنگ با هم در آن مبارزه کنیم و در آینده دیگر احتیاج به سرسپردگان آمریکا و عمالش نداشته باشیم.

اما غلامرضا جان من از تو معذرت میخواهم که موفق نشدم با تو خداحافظی کنم.

عباس شجاعی 60/12/10









  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








شهید حسن خنجری  دوم آبان ۱۳۳۱، در روستای ری‌دشت از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش برجعلی، قهوه‌‌خانه‌دار بود و مادرش شکوفه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان ستوان سوم ارتش در جبهه حضور یافت. بیستم شهریور ۱۳۶۶، در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک قرار دارد.

منابع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2396
https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/463668









  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







بیوگرافی
سپهری، کرمعلی : پنجم اسفند ۱۳۴۲، در روستای عرب آباد از توابع شهرستان کرج به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کارگر بود و مادرش پروانه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر کارخانه بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی ۱۳۶۱، در قصرشیرین توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای قشلاق از توابع شهرستان آبیک قرار دارد. برادرش رمضانعلی نیز به شهادت رسیده است.

قزوین - آبیک - قشلاق
محل تولد کرج - عرب آباد تاریخ تولد ۱۳۴۲/۱۲/۰۵
محل شهادت قصرشیرین تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۱۰/۲۲
استان محل شهادت کرمانشاه شهر محل شهادت قصرشیرین
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات خواندن ونوشتن رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام کرم علی سپهری
نام پدر غلامعلی
نام مادر پروانه
محل شهادت قصرشیرین

منابع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=427
https://defapress.ir/fa/news/275068

وصیتنامه شهید سپهری:

شهید، کرمعلى سپهرى: پروردگار من؛ اى معبودم؛ اى هستى من! لطفى کُن و به اعضا و جوارحم، در مقام بندگی اَت، به آن قوت بخش تا بتوانم جانم را در راه تو فدا کنم. خدایا! گناهکارم؛ شرمنده ‏ام؛ بی کَسَم و به درگاه تو پناه آورده ‏ام و امید دارم مرا ببخشى. خدایا! ما براى قرآن، اسلام و برقرارى حکومت الهى، جوانان زیادى هدیه کردیم. خدایا! من هم آرزو دارم که جان خودم را فداى قرآن کنم؛ تو را قسم مى‏ دهم به لطف و کَرَمت، این بدن ناتوان مرا قبول فرمایی. منزه و پاک خدایى است که ملک و ملکوت هر موجود به دست قدرت اوست و بازگشت همه خلایق بسوى اوست. ...و اما، چرا انتخاب شهادت؟ بله! این سخنى است که باید از مکتب اسلام آن را دریابیم و همین افتخار براى ما بس که هنوز بعد از هزار و چهارصد سال، نام حسین(ع) بر زبان‏ ها جارى است. مرگ طبیعى، غالباً مرگ ضعف و زبونى است؛ مرگ عجز و ناتوانى است. مرگ براى دنیا و اهل دنیاست و از این رو غالباً خداى تعالى، مرگ را در بستر براى ائمه اطهار و اولیاى خود نپسندیده و مقرر نفرموده است؛ ولى شهادت، مرگ با شرف و افتخار است؛ مرگ با عزت و سرافرازى است؛ مرگ با شجاعت و قهرمانى است؛ مرگ با عظمت و جلال و شکوه مندى روح است و مرگى است داراى ابعاد مختلف. از یک سو تأسف ‏آمیز و از سوى دیگر، حماسه آفرین است و مرگى است خون ‏آور و نشاط ‏انگیز. شهادت، مرگ است؛ ولى مرگی حرکت ‏زا، فعالیت بخش، الهام ‏آور، مسؤولیت ساز و تعهد آفرین. این مرگ موجب بیدارى و هشیارى و مولد اندیشه‏ هاى اصیل و مترقى است. شهادت، فرار از گنداب ظلم و استبداد و جو ظلمانى خفقان و اختناق و روى آوردن به ملکوت اعلى و جوار رحمت خداست. شهادت، ضربه ‏اى کارى و شکننده و مهلک است که از ناحیه شهید و به دست پُر توان او بر پیکر غول فساد و تبهکارى وارد مى‏ آید. واقعاً عاشق حسین(ع) شدن، سعادت است. وقتى انسان عاشق حسین(ع) باشد، دیگر مُردن در بستر برایش ننگ و زیر بار ظلم رفتن برایش ذلت است. خدایا! به من توفیق عنایت فرما تا بتوانم این جان ناقابل خود را در راه تو، مانند یاران امام حسین(ع) فدا کنم و شعار «هیهات من الذله» امام حسین(ع) بر زبانم جارى باشد. اگر آن روز فرا رسد که بدنم در خونم غلطان شود، تازه احساس مى‏ کنم که یکى از وظایف کوچک خود را در مقابل خداوند متعال ادا کرده ‏ام؛ چون حاضرم هزار بار بدنم تکه ‏تکه شود و مجدداً پیوند داده شود، تا در راه اسلام و خداوند فدا کنم و لحظه در خون غوطه ‏ور شدنم، لحظه آرامش من است و مى‏ توانم در این لحظه از خداوند بخواهم گناهانم را گذشت نماید. خداوندا؛ یا رب ارحم ضعف بدنى! این بدن ناتوان و ضعیف من، تحمل عذاب تو را ندارد. اگر بخشش گناهانم به این است که بدنم بعد از شهید شدن در بیابان ها باقى بماند، راضی ام به رضاى خودت. پدر و مادر عزیزم! اگر قرار بر این است که این جنگ تا بیست سال طول بکشد، در جبهه حق علیه باطل مى‏ مانم تا دست اجانب را با کمک برادران دیگرم از این سرزمین اسلامى کوتاه سازم. وظیفه شما هم این است که گوش به فرمان امام عزیزمان باشید و دعا کنید تا من بتوانم با غلبه بر هواى نفس خود، براى خدا و علیه کفار جهانى ستیز نمایم. این کلامى است که از سنگر خون و شهادت –جبهه- سر مى ‏دهم: اگر تمام خانه‏ هاى ما را سرمان خراب کنند و اگر تمام فرزندان اسلام را شهید کنند، دست از ستیز علیه کفار بر نخواهم داشت و پاسخ یاوه ‏گویى ‏ها را با یک کلام -سرور شهیدان و مظهر شجاعت جهان- حضرت امام حسین(ع) خواهم داد: «هیهات من الذله... هیهات من الذله».۱ (۱۳۸۷۸۱۸) کرمعلى سپهرى


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین





زندگینامه شهید غلام حسین عظیمی

شهید والامقام غلام حسین عظیمی در تاریخ 1342/06/07 در یکی از روستا های هشترود دیده به جهان گشود. او در خانواده ای متدین بزرگ شد و تحصیلات ابتدایی را گذراند. در کارها به پدر در امر کشاورزی کمک می کرد. در تاریخ 1362/11/22 ازدواج نمود و ثمره این ازدواج یک فرزند پسر می باشد که در سال 1365 به دنیا آمد. سرانجام به خدمت مقدس سربازی رفت و در تاریخ 1367/04/22 به آرزوی خویش؛ یعنی شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.



شهید غلامحسین عظیمی، هفتم شهریور ۱۳۴۲، در روستای دوه‌یتاقی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش معرفت‌الله و مادرش فاطمه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم تیر ۱۳۶۷، در فکه بر اثر عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر زادگاهش واقع است.
منابع:
https://ajashohada.ir/MartyrDetails/29549
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2588








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






شهید برجعلی مافی،  هجدهم تیر ۱۳۴۷، در روستای حلال‌آباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش عوض، کشاورز بود و مادرش طوطی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگری می‌کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.


وصیتنامه شهید، برجعلی مافی:
اینک با یاد خدا به جبهه آمدم و آماده ی حمله به سپاه کافر می شوم و نه برای انتقام؛ بلکه به منظور احیای دین اسلام، تداوم انقلاب، امنیَّت و سلامتی رهبرم و ادامه راه شهدا... خدا را به یاری می طلبم و از او می خواهم -به سویی که خود صلاح می داند- هدایتم کند. ...و اکنون می روم تا به یاری خدا و رهبری مهدی موعود(عج) پرچم «لا اله الا الله و محمداً رسول الله» را بر فراز کاخ سفید واشنگتن، کاخ سرخ کرملین و تمام ممالک غیر اسلامی، برافرازم و تا به این هدف مقدس نایل نگردم، دست از مبارزه بر نخواهم داشت و اگر خداوند نظر لطفی بر این بنده ی حقیر داشت و فوز عظیم شهادت را -در این راه مقدس- نصیبم کرد، الحمدلله چه سعادتی. من با آگاهی از شهادت، برای دفاع از اسلام، حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی، به فرمانِ بزرگِ مسلمانانِ جهان، مرجع عالی قدر، حضرت امام خمینی به جبهه ی نبرد حق علیه باطل شتافتم و امید است خون من نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند و شهادتم موجب آگاهی و رشد فکری جامعه ی اسلامی گردد. این جانب از ملت قهرمان ایران به عنوان فرزندی کوچک، تقاضا دارم: همان طوری که تا به حال با انقلاب و امام همراه بودید، سعی کنید حتماً سطح فکری خود را با مطالعه در مورد این انقلاب پُر خیر و برکت -هر چه بیشتر- بالا ببرید تا آگاهی شما نسبت به این انقلاب حسینی بیشتر شود. دشمنان انقلاب را قاطعانه سرکوب کنید و اگر قابل هدایت هستند، هدایت شان فرمایید و -ان شاء الله- پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به این انقلاب وارد نشود. ...و از شما ملت قهرمان می خواهم پشتیبان روحانیَّت مبارز و متعهد به اسلام باشید، که -ان شاء الله- هستید؛ چون به قول امام عزیزمان، «این روحانیَّت است که اسلام را زنده نگه داشته است.» ...و ای کسانی که پای مجلس های روضه خوانی امام حسین(ع) با ریختن اشک، فریاد بر می آورید که ای کاش من در کربلای حسین(ع) بودم و او را یاری می کردم(!) به هوش باشید که امروز تمام کفار و منافقینِ شرق و غرب علیه اسلام، مکتب، شرف و انسانیَّت ما برخاسته اند و بدانید اگر این نهضت -خدای ناکرده- شکست بخورد، همان طور که امام عزیزمان فرمود، دیگر نمی توانیم از اسلام حتی اسمی ببریم؛ ولی اگر پیروز شویم که -ان شاء الله- پیروز هستیم، یقین دارم که تا اَبد کفر و نفاقی نخواهد ماند؛ پس به حرف های رهبر کبیر انقلاب اسلامی جامه ی عمل بپوشانید و در خط ولایت فقیه باشید. مساجد را ترک نکنید؛ دعاهای خود را افزایش دهید؛ رزمندگان و امام را دعا کنید و بر جمیع رفتگان رحمت فرستید. ای مادرم! کفنم را بیاور تا بپوشم که خون من از خون امام حسین(ع) و علی اصغر(ع) به خون خفته، رنگین تر نیست. ...و به جهانخواران شرق و غرب بگویید: اگر خانه و کاشانه ام را به آتش بکشید و گلوله هایتان قلبم را سوراخ کند، آرزوی یک کلمه ضعف و زبونی و آرزوی فروریختن دینم را به گور خواهید بُرد. ...و به آنها بگویید: اگر پیکرم را زنده زنده پاره کنید و پاره های تنم را در آتش بسوزانید و خاکسترم را به دریا بریزید، از دل امواج خروشان دریا، صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم: «اسلام پیروز است / کفر و نفاق نابود است» برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردها است و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و سعی کنید که هرگز بین شما تفرقه نیندازند. (۱۶۵۸۳۳۲) برجعلی مافی


منابع:
http://tashohada.ir/shohada_item/id,1555/%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF.html

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1891




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






شهید حسین پاشایی‌زرگر، دوازدهم فروردین ۱۳۴۵، در روستای محمودیان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، کشاورز بود و مادرش همایون بانو نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. هشتم اردیبهشت ۱۳۶۴، در طلائیه بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
بیوگرافی

نام حسین پاشایی زرگر
نام پدر محمد حسین
نام مادر همایون بانو
محل شهادت طلائیه

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1470
http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/426591


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






بیوگرافی
صفی‌صمغ‌آبادی، اکبر: سوم آبان ۱۳۴۱، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش محمدزمان، فروشنده بود و مادرش سکینه نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم‌وفنون‌نظامی درس خواند. سال۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان ستوان‌دوم ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳، در بمباران هوایی جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

بنیاد تحت پوشش
محل تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۴۱/۰۸/۰۳
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۰ تعداد دختر ۱
تحصیلات لیسانس رشته علوم وفنون نظامی
عملیات
سال تفحص
محل کار

نام اکبر صفی صمغ آبادی
نام پدر محمد زمان
نام مادر سکینه
محل شهادت جزیره مجنون


http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1287
https://ajashohada.ir/MartyrDetails/4061/
http://tashohada.ir/shohada_item/id,923/%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1.html








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







رسول
نـام خـانوادگـی :
وادی نژاد
نـام پـدر :
علی
تـاریخ تـولـد :
۱۳۴۵/۰۷/۲۶
مـحل تـولـد :
تهران
سـن :
۱۷ سـال
دیـن و مـذهب :
اسلام شیعه


بـیوگـرافـی
وصـیت نـامه
شـرح شـهادت

بیست و ششم مهر ۱۳۴۵، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش علی و مادرش،خاقان خانم نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجیی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. او را فرشید نیز می نامیدند.

https://www.golzar.info/185651


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







شهید داوود قهرمانی 31شهریور ۱۳۴۶، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش صاحبعلی، در اداره صنایع و معادن کار می‌کرد و مادرش مقدس‌بانو نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم تیر ۱۳۶۷، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک قرار دارد.

منابع:
http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=2821
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2623




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







زندگینامه شهید جعفر محمدی

جعفر محمدی، هشتم شهریور 1353، روستای قاضی کندی از توابع شهرستان ماهنشان به دنیا آمد. پدرش جهانگیر و مادرش زرین تاج نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش خدمت می کرد. بیستم مهر 1373، در صالح آباد مهران دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهرستان آبیک واقع است.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین

بیوگرافی

نام جعفر محمدی
نام پدر جهانگیر
نام مادر زرین تاج
محل شهادت صالح آباد



منابع:
http://qalamesorkh.ir/index.php?q=shohada&id=2852
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2852
http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/465852
http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/411918


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








بیوگرافی
افتخاری، سیدساعد: دوم خرداد ۱۳۴۰، در روستای پراچان از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش سید ضرغام، کارگری می‌کرد و مادرش ماهپاره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱، در ام‌الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای خوزنان از توابع شهر آبیک واقع است.

قزوین - آبیک - خوزنان
محل تولد کرج - پراچان تاریخ تولد ۱۳۴۰/۰۳/۰۲
محل شهادت ام الرصاص تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۲/۲۰
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دیپلم رشته -
عملیات بیت‌‌المقدس سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام سید ساعد افتخاری
نام پدر سید ضرغام
نام مادر ماه پاره
محل شهادت ام الرصاص



وصیتنامه شهید، سیدساعد افتخارى:
وقتى ما این دنیا را ترک مى‏ کنیم و به سوى عالم حقیقى رهسپار مى‏ شویم، لازم و واجب است که به دیگر مؤمنان سفارش ها و توصیه‏ هایى داشته باشیم؛ لذا وصیت مى‏ کنم که اى پدر، مادر، برادر و خواهران ایرانی ام! پس از شهادت فرزند و برادرتان مبادا لحظه‏ اى از یاد خدا غافل شوید. تقوى پیشه کنید و با سلاح صبر و مقاومت قلب دشمنان اسلام را هدف بگیرید و آن را سوراخ سوراخ کنید که دشمن از صبر و شکیبایى شما مى‏هراسد و بر خود مى‏ لرزد. امیدوارم که همیشه اطاعت خدا کنید و در مبارزه بر علیه کفر و الحاد و نفاق داخلى لحظه‏ اى درنگ نکنید و از امام عزیز، خمینى بت‏شکن تا آخرین قطره ی خونتان پشتیبانى کنید و از اطاعت او سرپیچى نکنید. او فرزند حسین(ع) است و سردار امام زمان(عج) مى‏ باشد؛ پس موقعیت خودتان را درک کنید و قدر خودتان را بدانید و ببینید که در چه برهه ‏اى از زمان قرار دارید. از امام باقر(ع) پرسیده شد: «زیربناى اسلام چیست؟» فرمودند: «۵ چیز است: نماز، زکات، حج، روزه، ولایت و امامت.» و در رابطه با ولایت مى ‏گویند: «ولایه افضل لِاَنه مفتاحهن و الى هو الدلیل علیهن»؛ ولایت و امامت از همه برتر است، زیرا کلید و راه گشاى همه چیز آنهاست. و به همین دلیل است که همه ی شهدا در پیامشان تأکید مى ‏کنند که از ولایت و امامت جدا نشوید. اى عزیز! طلوع فجر پیروزى نزدیک است و من چهره ی زیبا و دلرباى آن را در افقى نزدیک مى‏ بینم. سلاح ایمان را بر دوش گیرید و این شیاطین را -که راه خدا را سد کرده ‏اند- به دور برانید و چهره ی حق را از شکم باطل به در آورید و آن را به عموم انسانها بنمایانید. گاه باطل لباس حق به تن مى‏ کند و شما صادقان باید آن را بِدَرید و حق را آشکار کنید. اى مؤمنان! دستان مرموز و نامرئى شیاطین لحظه‏ اى آرام نمى‏ گیرد و همواره انقلابتان را با انواع توطئه تهدید مى‏ کند. شما باید با سلاح ایمانتان ریشه ی این شیطان و شیطانک ها را قطع کنید و به زباله دانى تاریخ بیندازید. ابلیس، با انواع چهره‏ ها به جنگتان آمده و شما به حول و قوه ی خداوند در هر مرحله او را شکست دادید و از دیار خود بیرونش کردید و با شادى پیروزیتان را بر ابلیس جشن گرفتید. اما اى برادران! ایادى ابلیس ممکن است که به گونه ‏اى دیگر وارد بدن هاى شما شوند و بخواهند در نَفسِتان فساد کنند. سعى کنید با تَمسُّک به قرآن و اهل بیت رسول‏ الله(ص) خود، در مقابل این شیاطین مصون شوید. اگر چنین کنید همیشه از شرّ قاسطین و توطئه‏ هاى آنها دور خواهید شد. ما مى‏ رویم به حول و قوه ی خداوند این لکه ی ننگ را ابتدا در غرب و جنوب کشور خودمان، سپس در عربستان و سرانجام در قدس و در جاهاى دیگر، از دامن اسلام پاک کنیم و ما در این بیابان گرم آن قدر خون مى‏ دهیم تا لاله‏ هاى این خاک پاک از خون ما سیراب شود. ما مى‏ خواهیم با خون گرم مان دنیا را مهیّاى حکومت حجت خدا، حضرت ولى عصر، امام زمان (عج) کنیم. ...و شما برادران معلم! امروز امانتى بزرگ و خطیر در اختیار شماست و آزمایش سختی در پیش دارید. امید این که در این امتحان موفق و پیروز شوید و اگر چنین شود -که مى‏ شود- مورد لطف و رحمت خداوند بزرگ قرار خواهید گرفت و آن وقت شما به راستى پیامبر انقلاب خواهید بود! برادران معلم! امروز نورافکن هاى پُرنورى به دست شماست و آن را باید در اختیار دانش ‏آموزان قرار دهید و آنان را با وظایف اصلى‏شان آشنا کنید. ...و تو اى برادر و خواهر دانش آموزم! تو در جبهه ی مدرسه با سلاح ایمان و علم بر علیه کفر و جهل حمله می بری و چگونه مبارزه کردن با شیطان را در این کتب انسان ساز مى ‏آموزى و در آن جبهه، تو باید با اخلاق نیکو سنگرت را محکم کنى تا هرگز تیرهاى پوسیده ی دشمن بر آن کارگر نیفتد. امروز تو را مى‏ بینم که سلاح کتاب را بر خلاف گذشته تهاجم وار به بغل گرفته ‏اى و وارد مدرسه مى‏ شوى تا جهل و نادانى از ترسش مثل موش به سوراخ ها بخزند! اى عزیز! سنگرت را حفظ کن که دشمن در کمین است. امروز درس خواندن تو یک امر واجب عینى است و باید حاکمیت حزب ‏الله را در مدرسه ثابت کنید. فردا این پرچم پُر اهتزاز باید به دست تواناى تو بر فراز کشور بر افراشته شود. به امید پیروزى شما بر بزرگترین دشمن بشر که نادانى است.۱ (۱۰۵۵۸۵۸) سید ساعد افتخارى ۲/۲/۶۱

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=572

http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=84

http://alborz.navideshahed.com/fa/news/386466/



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






حیدری‌نیا، جمشید: پانزدهم مرداد ۱۳۴۶، در روستای سهند سفلی از توابع شهر ماهنشان به دنیا آمد. پدرش یحیی و مادرش سحاب‌نسا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کشاورز بود. سال ۱۳۶۶ ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم مرداد ۱۳۶۷، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
بیوگرافی

نام جمشید حیدری نیا
نام پدر یحیی
نام مادر سهاب نساء
محل شهادت حاج عمران



http://tashohada.ir/shohada_item/id,2877/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8%DB%8C.html?action=form&id=1


http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2697



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین










  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/427388

http://tashohada.ir/shohada_item/id,374/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2.html

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=745



بیوگرافی
بادامیان‌بندکهن، اسماعیل: یکم فروردین ۱۳۴۴، در شهر ری به دنیا آمد. پدرش حسین، کارگر کوره آهک بود و مادرش شاه‌نسا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هجدهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.

قزوین - آبیک
محل تولد شهرری تاریخ تولد ۱۳۴۴/۰۱/۰۱
محل شهادت خرمشهر تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۲/۱۸
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دوم راهنمائی رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام اسماعیل بادامیان بندکهن
نام پدر حسین
نام مادر شاه نساء
محل شهادت خرمشهر





  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







بیوگرافی
یونسی، رحیم: یکم تیر ۱۳۴۶، در شهر دزفول به دنیا آمد. پدرش محمدالشهیربه، فروشنده بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک قرار دارد.

قزوین - آبیک
محل تولد دزفول تاریخ تولد ۱۳۴۶/۰۴/۰۱
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۳/۱۲/۲۱
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام رحیم یونسی
نام پدر محمدالشهیربه
نام مادر عذرا
محل شهادت جزیره مجنون
شهید، رحیم یونسى: خداى را سپاس مى‏ گویم که به من فهم رفتن در راه خودش (حق) را عطا کرده است. خدایا! از گناهان من حقیر در گذر و مرا به راه نیکى و پاکى هدایت فرما؛ بارالها! اگر عُمْرِ من به فرضْ پنجاه سال است، آن را بگیر و به قدر یک چشم به هم‏ زدن، به عُمْرِ رهبرم بیفزا؛ خدایا! در جوانى گناه نمودم و نعمت دادى؛ شُکر آن را بجا نیاوردم!... همّتم دادى؛ لکن بى‏ همّتى نمودم!... دین، ایمان، قرآن، شرف و حیثیّت دادى؛ به آن اعتنا نکردم! حال نمى‏ دانم با چه رویى به درگاهت بیایم؟! بارالها! به حقّ خون حسین مظلوم(ع) - خونى که چشم ما لیاقت دیدن برکت آن را ندارد- مرا به راه راست هدایت کن و مرا جزو سربازان اسلام قرار ده و اگر لیاقت دارم، شهادت را نصیبم گردان. سخنى با شما؛ پدر و مادر عزیزم! نمى‏ دانم این زبان با چه رویى قادر و طالب به جلبِ رضایت شما است؟ الآن که در حال نوشتن وصیت نامه ی خود مى ‏باشم، نمى‏ دانم چگونه شما را نسبت به خود راضى کنم؟ در طول عُمْر کوتاهم، آن قدر شما را آزردم که نمى ‏توانم راضی تان نمایم و در آن دنیا برگه ی رضایت از شما دریافت کنم؛ ولى این را مى ‏دانم که با همه ی این احوال، دوسْتَم دارید و مى ‏دانم اى پدر و مادرم! اگر خبر شهادت مرا به شما بدهند، ناراحت مى‏ شوید؛ لکن صبرتان براى خدا زیاد است و -ان شاء الله- زیادتر هم مى‏ شود؛ بدانید که خداى متعال مى ‏فرماید: آفرین بر شما که امانت دار خوبى بودید. پدر عزیزم! هم چون کوه استوار باش و مگذار که یک لحظه افراد فرصت طلب از گَردِ راه برسند و دست رنج تو را -که همان خون فرزندت مى ‏باشد- از تو بگیرند و اَجر شما را در مقابل خدا ضایع نمایند. (۱۸۳۸۳۲۶) رحیم یونسى ۲۳/۳/۱۳۶۳



http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1208
http://tashohada.ir/shohada_item/id,722/%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85.html




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






زندگینامه شهید رجبعلی عباسی شایسته فر

رجبعلی عباسی‌شایسته‌فر،  پانزدهم مهر ۱۳۴۰، در روستای بهادربیک از توابع شهر همدان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، کارمند بود و مادرش قزتمام‌خانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۱، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=504

http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/438199

http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=4




بیوگرافی
عباسی‌شایسته‌فر، رجبعلی: پانزدهم مهر ۱۳۴۰، در روستای بهادربیک از توابع شهر همدان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین، کارمند بود و مادرش قزتمام‌خانم نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۱، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد همدان - بهادر بیک تاریخ تولد ۱۳۴۰/۰۷/۱۵
محل شهادت سومار تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۶/۲۴
استان محل شهادت کرمانشاه شهر محل شهادت قصرشیرین
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم راهنمائی رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید همدان - همدان - بهادر بیک


در صورت داشتن تصاویر یا اطلاعات بیشتری از شهید می توانید آنها را در اختیار ما قرار دهید تا در سایت قرار گیرد






نام رجبعلی عباسی شایسته فر
نام پدر محمد حسین
نام مادر قزتمام خانم
محل شهادت سومار
  • خادم شهدای آبیک


بسم رب شهدا و الصدیقین






http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=696

https://www.teema.ir/shohada/100696/%D8%B1%D8%AC%D8%A8%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86%DA%A9%DB%8C



وصیتنامه شهید، رجبعلی نصیری
شهادت می دهم به وحدانیَّت الله، معبود مهربانم و پرورش دهنده ی شهدا و صالحان که مالکِ مطلقِ هرچه هست، او است. همان که از منجلاب سیاهی ها، بردگی ها و بندگی ها، آزادگی را به ما آموخت و ما را به نور و روشنایی، سرچشمه ی زلال عشق به معبود و زندگی با روحیه ی الهی، رهنمون گشت. اویی که نعماتش تمام دنیا را فرا گرفته است و برای ما بزرگ ترین نعمت ها، یعنی حضرت رسول(ص) و ائمه ی اطهار و در عصر حاضر، امام روح الله را فرستاد تا احکام جان فزا و تعالی بخش قرآنش را جاری سازند. شهادت می دهم به عدالت پروردگارم که اگر عدالت را در مورد من اجرا کند، سراپا گناهم و جایگاهی جز قعر جهنم در انتظارم نیست؛ اما امیدوارم خدای مهربان گناهانم را ببخشد و به واسطه ی عشقی که به انبیا دارم، مرا کنار آن ها محشور کند. شهادت می دهم به این که مهدی(عج) زنده و حاضر، ولی غایب است و نهضت شیعه را در هر لحظه کمک و یاری می دهد و در میان شیعیانش مراقب حالات آنان است. پناه می برم به خدا از اعمالی که دائماً انجام می دهیم و دل او را آزرده می سازیم. سعی کنید قرآن را زیاد بخوانید و از آن کاملاً بهره برداری نمایید. حتماً به مسجد بروید و نمازها را به جماعت بخوانید و حجاب تان را کامل تر و بهتر کنید که این خودمشت محکمی بر دهان ضد انقلاب است. برادرم! سعی کن و راهم را ادامه بده و حتماً به انجمن اسلامی برو و در بسیج شرکت کن و نمازهایت را بخوان و در صورت امکان، حتماً به جماعت بخوان. ...و تو ای خواهرم! همیشه زینب وار پیام آور خون شهیدان باش و در حفظ حجاب بکوش که حجاب تو از خون من کوبنده تر و حجاب تو سنگری آغشته به خون من است. امت قهرمان و شهیدپرور ایران و خواهران و برادران حزب الله! همیشه در نماز جماعت حاضر شوید و در بین نمازها دعا برای امام و رزمندگان اسلام را فراموش نکنید و منافقین را همیشه از خود طرد کنید و با آنان -در هر لباسی که هستند- بجنگید و همیشه پشتیبان ولایت فقیه و روحانیَّت باشید، که اگر روحانیَّت و امام نباشند، این ملت به هیچ جا نمی رسد. بر تابوتم عکس امام و در کنار آن عکس کوچک مرا بزنید تا منافقین بدانند این شهید پیرو و وفادارِ ولایت فقیه بود و در این راه -که همان راه خدا، اسلام و جنگ با کفار است- به شهادت رسید. بر تابوتم یک جلد قرآن بگذارید تا مردم بدانند هدف من خدا و قرآن بود و نه هیچ چیز دیگر! بر جنازه ام گریه نکنید که دشمن و منافقین از گریه ی شما خوشحال می شوند و یا اگر گریه می کنید، صدای تان را بلند نکنید که شهادت من گریه ندارد؛ بلکه شکست اسلام گریه دارد... به هوش باشید که اسلام شکست نخورد! خدایا! من از تو ۱۸ سال عُمر خواستم و روی بقیه ی آن خطِ قرمز کشیدم! برای من لباس سیاه نپوشید که امت اسلام هیچ وقت سیاه پوش نمی شود. برای من تبلیغ نکنید و از شهادتم -فقط و فقط- برای اسلام تبلیغ کنید. دعا برای امام و روحانیَّت مبارز را هیچ گاه فراموش نکنید. به راه پاک روح الله ایمان داشته باشید و با وحدت هر چه بیشتر در راه اهداف جمهوری اسلامی پیش روید. برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید، که بهترین درمان برای تسکین دردها است و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید؛ هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیَّت متعهد جدا نکنند، که اگر چنین کردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن اَبرقدرت ها است. (۱۷۸۴۴۵۰) رجبعلی نصیری ساعت ۱۵/۹ دقیقه پنجشنبه ۸ مهر برابر با ششم ذیقعده






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






بیوگرافی
وادیپور، جواد: بیست و نهم شهریور ۱۳۳۸، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش عروجعلی و مادرش خانم‌سلطان نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.

قزوین - آبیک



محل تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۳۸/۰۶/۲۹
محل شهادت خرمشهر تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۲/۲۰
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات دیپلم رشته علوم اقتصادی
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام جواد وادی پور
نام پدر عروجعلی
نام مادر خانم سلطان
محل شهادت خرمشهر

وصیتنامه شهید:
شهید، جواد وادی پور: دریابیدم؛ رهایم سازید؛ سَرَم را بشکافید؛ راحتم نمایید؛ آسوده ام سازید؛ سوختم؛ شعله های آتش در میانم گرفته اند؛ آن هم چه حرارتی، داغ و سوزان! به گرمی بیابان های داغ و تفتیده؛ نه! به گرمی خورشید... باز هم نه! که خورشید اندک گرمایی بیش نیست؛ به گرمی آتش دوزخ، که گویی نه؛ فراتر از این ها است! سوختم؛ چه گرمایی! گرمی دوزخ، گرمی نیست؛ سردی است!... یخ است! سوزشْ، سوزش سرماست؛ کولاک برف است؛ این سوزش، بالاتر از آن است که بتوان گفت؛ نمی شود توصیفش کرد؛ آه، سوختم! خدایا! نجاتم ده؛... رهایم ساز؛... آرامشم بخش. «دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی/ دیوانه ی تو، هر دو جهان را چه کند؟» چیست این آتش؟ آه، خدایم! گلویم می سوزد از فریاد؛... الهی! رحمی بر این بنده ی نالان و همی گریان؛ در این آتشگه ویران، ز چه رویی است این سوختن؟ آه! چقدر سخت و چقدر مشکلْ تحمل کردن دوری دیدارت! در فراق تو چِه ها کشیده ام؛ ترحمی نما و کرمی کن، تا که دیدارت کنم. خدایا! غسل کرده سویت آیم، وضوی خون گیرم و با تیمّمِ لخته لخته ای خون و خاک، به جانبت پَر کشم. خدایا! لطفی نما، آراسته و پیراسته و سرافراز و رها شده از تمامی قیود بندگی و تیرگی غیر تو، با تو دیدار نمایم. آری، خدایا! مرگی پُر افتخار نصیبم ساز؛ الهی! شهادت -این مرگ با سعادت- را نصیبم کن؛ «نیست در لوح دلم جز الف قامت دوست/ چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم» اینک که گرمی آغوش مرگ را احساس می کنم، چند پیام دارم؛ پیامم برای همشهریانم این است که پشتیبان ولایت فقیه و یاور امام باشند؛ هرگز از روحانیت متعهد و مسؤول جدا نشوند؛ همیشه یار مظلومان و دشمن ستمگران باشند؛ به آیات الهی -که بر زبان شیوای امام عزیزمان جاری می شود- دقیقاً توجه و عمل کنند؛ مسجدها را خالی نگذارند؛ امروز کسانی که مسجد را خالی بگذارند، مخالف اسلام و دشمن قرآنند. پیامم برای معلّمین و همکاران این است که برادران و خواهران! این انقلاب با خون هزاران شهید -که هر کدام خود آمال و آرزوها داشتند- به ثمر رسیده است؛ وظیفه ی شما این است که رسالت معلمی را -به نحو احسن و اکمل و با پیروی و اطاعت از رهنمودهای پیامبرگونه ی رهبر عزیز- به انجام رسانید؛ چرا که شما به امیدهای امام آموزش می دهید. سفارش من به شما امور تربیتی های متعهّد و ارجمند این است که فرزندان این آب و خاک را حسین گونه و زینب گونه پرورش دهید. برادران محصلم! به خدای خود و به قلم سوگند می خورم که درس خواندن شما -در سنگر مدرسه- بالاتر و برتر از خون دادن من و امثال من -در سنگر نبرد حق علیه باطل- است؛ با مطالعه و درس خواندن، دشمنان اسلام، قرآن و امام بزرگوارمان را ناامید و مأیوس نمایید. پیامم برای برادران انجمن اسلامی آبیک، این هم سنگران دیرینه ام: اگر خطایی از من دیدید، حلالم نمایید؛ امام عزیز بر انجمن های اسلامی تکیه ی زیادی دارند؛ انجمن های اسلامی چشم و گوش این امت هستند؛ اگر حرکتی می کنید، فقط برای رضای خدا باشد؛ اگر -خدای ناکرده- در درون تان رضایت خدا مطرح نبود -اگرچه خودِ کار خوب باشد- آن حرکت را انجام ندهید؛ چرا که «انما الاعمال بالنیات»، اَعمال در روز واپسین به نیت سنجیده می شود. خودمان را با جان و مال در خدمت انجمن اسلامی قرار دهیم و نه انجمن اسلامی را در خدمت خودمان؛ چون باید جواب گوی خدای مان در روز محشر باشیم. پیامم برای خانواده ام این است که اولاً از این که برای شما فرزند و برادر خوبی نبودم، مرا ببخشید و عذر می خواهم از این که آن چنان که شایسته بود در حقتان نیکی نکردم و وظیفه ی شرعی خود را انجام ندادم. مادر عزیز و پدر گرامی! خون من رنگین تر از خون علی اکبر حسین(ع) و سرخ تر از خون شهدای دیگر نیست؛ لذا در شهادتم ناراحت و غمگین نباشید؛ چرا که سرباز روح الله بودن افتخار است. برای دامادی پسرتان در حجله گاه شهادت حتماً شیرینی و نقل پخش کنید. در خاتمه از همه ی دوستان و آشنایان -که به دلایلی موجبات ناراحتی شان را فراهم کردم- پوزش می طلبم. «در ضمیر ما نمی گنجد بغیر از دوست کس/ هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس» (۱۸۰۸۳۱۲) جواد وادی پور

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=735
http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=364





  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







شهید رحیم‌الله کریمی، : چهاردهم فروردین ۱۳۳۷، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش ذبیح‌الله، کارگر کارخانه سیمان بود و مادرش گل‌بانو نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. کشاورز بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم فروردین ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای قشلاق از توابع شهر آبیک قرار دارد.
بیوگرافی

نام رحیم الله کریمی
نام پدر ذبیح الله
نام مادر گل بانو
محل شهادت جزیره مجنون

وصیتنامه شهید، رحیم الله کریمی:
قربان مظلومیّتت حسین جان! من برای پاسخ به ندای «هل من ناصرٍ ینصرنی؟» تو به جبهه آمدم. امیدوارم با پیروزی به زیارت قبر شش گوشه ات نایل آیم. ...و اما اگر سعادتِ شهادت نصیبم شد، چه بهتر که در راه خدا و یاری حسین(ع) و حسین زمان، خمینیِ بت شکن به خون خود آغشته شوم و در آغشته شدن به خونِ خود، مهدی(عج) را ببینم؛ مهدی ای که دل ها برای آمدنش خون و جهان ناله گون شد. امام زمان(ع)! یاریمان نما تا این بر دشمنان اسلام فایق آییم. امام زمان(عج)! عنایتی کن تا بتوانیم پاسدار حرمت خون شهیدان باشیم. چند نکته ای هم برای برادران و خواهرانم: امیدوارم امام امت، خمینیِ بت شکن و نایب امام زمان(عج) را تنها نگذارید؛ پشتیبان ولایت فقیه و در راه اسلام عزیز کوشا باشید؛ مساجد را خالی نگذارید؛ بسیج مستضعفان را یاری کنید، که همانا یاری خدا است؛ قدر امام -این نعمت- را باید بدانیم و برای قدردانی از این نعمت، باید یاری کننده ی اسلام عزیز باشیم. برادران! اسلام عزیز تنها است؛ چون تمام کشورهای اَبرجنایتکار، علیه اسلام توطئه می کنند؛ لذا باید هوشیار باشید و به فرامین امام لبیک گویید. ...و اما، ای امام عزیز! من آرزو داشتم تا آن چهره ی ملکوتی را زیارت کنم؛ اما سعادت آن را نداشتم. برادران عزیزم! از شما عزیزان می خواهم پس از من، اولاً در سنگر مدرسه به مبارزه ی خود ادامه دهید تا بتوانید راه خودتان را با فکر انتخاب کنید. ثانیاً یار و یاور اسلام باشید و سلاح بر زمین افتاده ی شهیدان و پرچم خونین اسلام را بردارید و به دشمنان اسلام ثابت کنید که ادامه دهنده ی راه شهیدان هستید. دختر عزیزم، کوچولوی مهربانم! اگر هر موقع به یاد پدرت افتادی، گریه نکن؛ چون دست پُر محبت امام زمان(عج) و دست رهبر سر شما است. دخترم! تو تنها کسی نیستی که -در راه اسلام- پدرت را از دست داده ای؛ بلکه فرزندان معصوم شهدا بسیارند! پس تو هم مانند آنها باش که خدا بزرگ و یاری کننده ی مظلومان است. (۱۶۲۲۱۸۵) رحیم الله کریمی

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1151
https://ana.press/fa/news/58/371334


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب الشهدا و الصدیقین





نوید شاهد کرج : خوب می دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود. می خواهم شیرینی بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردم به جهاد رفتم که جهادم برای حقّ و حقیقت و مبارزه با کفار است.

نام شهید: محسن بهرامی

فرزند : رفیع

تاریخ تولّد:1347/4/8

تاریخ شهادت:1364/11/21

محلّ شهادت: اروند رود

نام عملیّات: والفجر8

نشانی مزار:گلستان شهدای آبیک

* و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون *

با سلام و درود به منجی عالم بشریّت امام ولیّعصر (عج) و نایب بر حقّش خمینی بت شکن و با سلام به پیشگاه رهبر انقلاب که چنین مبارزه ای را بما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود. سلام بر حسین شهید سرور مجاهدین اسلام. سلام بر پیروان خطّ امام. با سلام و درود بر شهدای صدر اسلام از کربلای حسینی تا کربلاهای ایران، با سلام به اسراء مفقودین و مجروحین جنگ تحمیلی، با سلام به رزمندگان کفرستیز اسلام و سلام بر تو ای مادر مهربانم که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه ی میدان نبرد با کفّار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه ی انقلاب اسلامی می کنم. من بوجود تو افتخار می کنم که مادری از سُلاله ی فاطمه زهرا (س) هستی. ای مادر مهربانم! به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین بن علی (ع) گذارده ام و چه کشته شوم و چه سالم برگردم برای تو افتخار بزرگی است. وصیّتم به مادرم و برادرم حسین بهرامی و عباس بهرامی و خواهرانم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرید چون شب دامادیم است و خوب می دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود. می خواهم شیرینی بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردم به جهاد رفتم که جهادم برای حقّ و حقیقت و مبارزه با کفار است.

مادرجان! در زندگی رنج فراوان بشما داده ام ولی امیدوارم که مرا ببخشی و جانم را در راه شما که همان راه خداست فدا کنم. و هیچ وقت به من ناکام نگویید چون من در نهایت، کام را گرفتم که بهترین نعمتهاست. ای مادر مهربانم و برادرانم! بعد از شنیدن خبر شهادت من خواهش می کنم اشک نریزید و به خواهرانم هم بگو در سوگ من اشک نریزید زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این امر می باشد مادر و برادران و خواهران عزیزم! امکان دارد اتّفاقی واقع شود که جنازه ام بدست شما نرسد آنگاه بیاد شهیدان کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هر وقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و بر مزار شهیدان بنگرید آن وقت درد خود را فراموش خواهیدکرد. در تشییع جنازه ام فقط ذکر خدا را داشته باشید و الله اکبر را تکرار کنید. و پیام من به شما این است که هیچ وقت راهی جز راه الله ایمان شهادت و خدا گونه شدن نپذیرید، چون دنیا زود گذر است و بی وفا. خداوندا! تو را به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن. پروردگارا! گناهانم را ببخش و مرا در صف شهدا قرار بده. آمین یارب العالمین.

ضمنا اگر خواستید مرا دفن کنید همانند سخن پدرعزیزم رفیع بهرامی هر کجا خواست خدا باشد دفن کنید و برای من هرکس که می تواند روزه بگیرد شصت روز روزه بگیرد و باقیمانده ی نمازم را نمی دانم چند وقت نخواندم و اگر هرکس می تواند یک ماه برای من نماز قضا بخواند و وصیّ من برادرم حسین بهرامی و عبّاس بهرامی و ناظر، مادر مهربانم گوهر تاج بیاتی جوزانی می باشد.

در پایان خداحافظی با مادرم و برادرانم و با تمام فامیل و دوستان و آشنایان امیدوارم اگر بدی و ناراحتی از من حقیر دیده اند عفو و بخشش کنند.امیدوارم در روز قیامت در کنار پدرم روسفید و سرافراز باشم.خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . خداحافظ شما.محسن بهرامی 64/10/11


http://alborz.navideshahed.com/fa/news/391842/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF

https://www.golzar.info/163628/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C-2/






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین




باقر امیرپور
نام: باقر
نام خانوادگی: امیرپور
نام پدر: رضا
نام مادر: کک لیک
تاریخ تولد: 1338-01-02
محل تولد: ساوجبلاغ - قارپوزآباد
تاریخ شهادت: 1365-02-10
محل شهادت: فاو
مقطع تحصیلی: پنجم ابتدائی
محل مقبره: تهران - ساوجبلاغ - قارپوزآباد
وصیتنامه:

حالا که بنده به جبهه حق علیه باطل می‌روم امید است که برگردم اگر برنگشتم شهید شدم جنازه من را در قارپوزآباد وطن خود دفن نمایید و برای من گریه نکنید و بنده به راهی خدا رفتم و شهید شده‌ام و برای من غیر فاتحه دیگر گریه نباشد. مورخه ۲۰/۰۱/۱۳۶۵. باقر امیرپور




http://fa.jahad.org/index.php/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1

http://tashohada.ir/shohada_item/id,1680/%d8%a2%d8%ba%d8%a7%d8%b2%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d8%af.html

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1985






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین




شهید علیرضا شجاعی:
دوازدهم تیر ۱۳۴۷، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش رضی‌الله، آهنگری و جوشکاری می‌کرد و مادرش اقدس نام داشت. دانش‌آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر آبیک به خاک سپرده شد. برادرش عباس نیز به شهادت رسیده است.
محل تولد تهران تاریخ تولد ۱۳۴۷/۰۴/۱۲
محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۱/۲۲
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم متوسطه رشته -
عملیات
سال تفحص 1374
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک

http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/458952
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2117


وصیتنامه شهید علیرضا شجاعی:

شهید، علیرضا شجاعى: با درود بر همه شهیدان تاریخ، شهیدان انقلاب و جنگ، مخصوصاً برادر شهیدم عباس، که در خانواده مان این افتخار را براى ما و خودش آفرید و با درود بر همه مجروحین و جانبازان ایران و آزادشدگان از زنجیر ستم استعمار و استثمار و با درود فراوان بر ملت ایثارگر ایران که در طول هفت سال جنگ، در تمام جهات مقاومت کردند و وفادارى خویش را به اسلام و ساحت آستان قدس ولایت وامامت و حضرت امام خمینى، نشان دادند و با درود خالصانه بر همه نهضت ‏هاى آزادى بخش و همه انسان هایى که در جهان، خواهان این انقلاب و حامى، طرفدار و مدافع نهضت مقدس ایران هستند. حمد و شُکر خدایى را که جبهه حق علیه باطل را هدایت کرد و در صفوف پیکارگران خداجوى حق، حقیقت، عدالت، انسانیت و آزادی را تحت لوای رهبری امام خمینی قرار داد. این بنده حقیر، با شناخت کامل، این راه را بر حسب انجام وظیفه و برای دفاع از اسلام انتخاب کردم تا این دشمن سر سخت اسلام و مسلمین و انسانیت را از بین ببرم. مردم مقاوم و مؤمن و کسانی که خواهان استقلال، آزادی و شرف هستید! باید برخیزید و به جبهه بیایید تا این دشمن و همه دشمنانی که راه اسلام را بسته اند، نابود کنید؛ چرا که امروز روز نشستن و ساکت بودن نیست و اگر بخواهیم واژه الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و خمینی روح الله، با عظمت بر زبان ها جاری شود باید به صحنه پیکار و مبارزه بیاییم. در این موقعیت، پیروزی و عزت شما در سایه بُریدن از علایق و روحیه شهادت طلبی و فداکاری است و امروز بحمدالله رزمندگان مشکل را حل کرده اند؛ هم با دنیا قطع رابطه کرده اند و هم ترس از مرگ ندارند. همه ما روزی خواهیم مُرد و چه بهتر انسان های بیدار، مرگ در راه خدا و عقیده را در صحنه پیکار اختیار و از آن استقبال کنند تا موجب عزت و شرف مسلمین گردد. ...و ای امت حزب الله! ما جان شیرین خود را می دهیم تا اسلام عزیز زنده بماند و راه برای پیشرفت اسلام باز شود؛اما شما هم مسؤولیتی دارید که این حرف های ما را نگذارید به هدر برود. احکام و اهداف نورانی اسلام را باید پیاده کنید تا زندگی فردی و اجتماعی تان رنگ خدایی بگیرد. به اصلاح دنیا و آخرت بپردازید و به آخرت -که روز جزا و بقا است- بیشتر اهمیت دهید. عزیزان! شما نیز باید مبارزه و پیکار کنید؛ یکی در محور مبارزه با دشمن و استعمار خارجی، که اکنون دشمن ما صدام -و استعمارگران هم حرف او- هستند و همگان باید در جنگ بایستید و این که از آن ها غافل نشوید و مبارزه مداوم و مستمر با منافقین به طریق منطقی و عقلانی و شرعی نیز داشته باشید و فرصت حرکت را به نابخردان ندهید، که محیط شما یک محیط الهی است و نباید آلوده و مرکز و پایگاه شیطان شود. جوانان عزیز! من آینده شما را درخشان می بینم. به بهره برداری از فرهنگ غنی اسلام و کسب اخلاق اقدام نمایید. به نصایح پدران و مادران مؤمن و متعهد و عاشق اسلام و قرآن و روحانیت متعهد و کوشا توجه کنید و از انحرافات فکری و اخلاقی پرهیز نمایید و سعی شما به راه آوردن جوانان گمراه باشد. ای امت حزب الله! محیط مدارس اگر مهذب باشد، انسان های صالح می سازد و الّا اگر ناسالم و منحرف باشد، فرزندان شما عزیزان را منحرف ببار می آورد و هوشیار باشید از این نوع انسان ها و پرهیز نمایید؛ که خود عاقبت آن را بهتر می دانید. ای امت حزب الله! به افراد فتنه انگیز، بی بند و بار و متجاوزین هشدار دهید که دیگر دوران ظلم و ستم و عیاشی و انحراف و فسادشان گذشته است و بیایند خود را متصل کنند به انوار عالی الهیت و معنویت و این اعمال ناشایست خود را کنار بگذارند و توبه کنند، که اگر به کارهای شان ادامه دهند همین امت حزب الله و شهیدپرور، به احترام خون ابا عبدالله الحسین(ع) و خون شهیدان، دشمنان را از پای در خواهند آورد و به دنبال آن غضب الهی خواهد آمد که در هر زمان در کمین ستمگران و جباران است. ...و به خانم ها وصیت می کنم: حجاب خود را رعایت کنید که این جبهه سخت تر از جبهه جهاد و جنگ است و دیگر این که امام عزیزمان را دعا کنید و به وصیت همه شهدا -که دعا کردن امام است- عمل کنید. -ان شاء الله- خداوند عاقبت تمامی مسلمین را خیر بگرداند. ای مردم! خدا را شُکر کنید که نعمتی را هم چون امام امت، نصیب ما کرد. ای مسؤولین و روحانیون! در این مقطع از زمان، تفرقه ها را کنار بگذارید و همان طور که اجازه ندادید اسلحه شهیدان بر زمین بماند، ادامه دهنده راه شهیدان باشید. در نمازهای جماعت و جمعه شرکت نمایید و صحنه را خالی نگذارید تا این عمال فساد و رواج دهندگان بیبند و باری شرق و غرب، نتوانند به آسودگی کار خود را انجام دهند. پدر جان! من هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم، خجالت می کشم چرا نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم وامیدوارم به همان بزرگواری همیشگی خود، مرا ببخشی تا اگر شهید شدم و خداوند مرا شهید حساب کرد، شما را نیز شفاعت کنم. ...و شما ای مادر گرامی و بزرگوارم و ای کسی که در غم هایم مرا تسکین می بخشیدی و مرا به این راه رهنمون کردی! از شما نیز طلب بخشش می کنم و امیدوارم شیرت را حلالم کنی؛ زیرا شما نیز از دست من رنج فراوان دیدی و هیچ شکایتی هم نکردی و این که هر چه از خوبی شما پدر و مادرم بگویم، کم گفته ام. رضا جان! سعی کن در مرحله اول، راهت را دُرست انتخاب کنی و درس خود را ادامه دهی؛ چرا که فردا انقلاب احتیاج به بازسازی دارد و بازسازی بعد از جنگ هم احتیاج به پیشرفت افکار؛ پس در کنار جهاد، درس هم لازم است. مبلغ دو هزار ریال، فقط بابت این که نمی دانم و شک دارم به چه کسی بدهکارم، جهت احتیاط به مستحق بدهید. علم را همراه با تزکیه بیاموزید. رهنمودها و توصیه هایی به امت حزب الله جهت تداوم خط و آرمانی که به خاطر آن روی سرمایه وجودیش، یعنی جان شیرین سرمایه گزاری کرده است، ارایه می دهم، که احتمال دارد بپرسید: آرمان یعنی چه؟ و من در پاسخ می گویم: آرمان ما همان ملاک های ارزشمند برای کسب هویت و آزادگی است. ...واما برای تداوم این خط، توصیه ها و رهنمودهایی به مردم دارم: تا خون در رگ دارید به شعار «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست» وفادار باشید و در هر حال مطیع ابراهیم زمان باشید. ...و به همسنگران دانش آموز توصیه می کنم همیشه علم را همراه با تزکیه بیاموزند و آن را در خدمت به انقلاب و پیشبرد نظام جمهوری اسلامی به کار گیرند و به طبقه کارگر مسلمان -که رسالت عظیم انقلاب و شهدا بر دوش آنهاست- توصیه می کنم در سنگر کار جدی باشند و محیط کار را جبهه دیگری علیه استکبار و امپریالیسم جهانی حساب و از هرگونه کم کاری و بی کاری در امور و محیط مقدس کار و کارگری پرهیز نمایند. ...واما، پدر و مادر بزرگوارم! امیدوارم خداوند بزرگ و مهربان به شما چنان صبر و توفیقی عنایت فرماید، که کارهای تان مشتی بر دهان دشمنان اسلام باشد. ...و من اگر در این راه کُشته شدم و شهید به حساب آمدم، قول می دهم هم چون برادر شهیدم عباس، شما را شفاعت کنم و من خوب می دانم که چقدر شما در طول این چند سال، زندگی پُر مشقتی داشتید و بعد از شهادت عباس نیز رنج بسیار کشیدید تا توانستید ما را تحویل جامعه دهید. باید مرا ببخشید که در طول زندگی، شما را بسیار رنج دادم و به حرف های گوهر بارتان، کم اعتنایی کردم. -ان شاء الله- خدا مرا ببخشد و باز از شما خانواده محترم تشکر می کنم که اجازه دادید به جبهه بیایم. برادرم رضا جان! باید مرا ببخشید که نسبت به شما کم کاری کردم؛اما خود شما با کوشش و تلاش، کم کاری مرا جبران کردی و دیگر این که رسالت خون من و عباس و تمامی شهدا بر دوش توست. -ان شاء الله- با تحصیل و جهاد در راه خدا این رسالت را به نسل آینده برسانی. ...واما پدر جان! می دانم که دادن دو پسر برای شما و هر خانواده ای مشکل و سخت و تحمل آن سنگین است؛اما به هنگام ناراحتی، به غم بزرگ امام حسین(ع) فکر کن که خود و خانواده اش به شهادت رسیدند و بقیه هم به اسارت رفتند. ...و هم چنین شما مادر مهربانم! در طول زندگی، یگانه غم خوار من بودی و به همه دردهای دلم آرامش می دادی. شما نیز به هنگام سختی و غم، به یاد کربلایی ها باش که غم آن ها بیشتر از غم ماست.


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







تهران - کرج - حصارک
محل تولد قزوین تاریخ تولد ۱۳۴۱/۰۲/۰۸
محل شهادت فکه تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۱۱/۱۹
استان محل شهادت ایلام شهر محل شهادت دهلران
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۰
تحصیلات سوم ابتدائی رشته -
عملیات
سال تفحص 1374
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام فرهنگ صمیمی
نام پدر قوام
نام مادر ام کلثوم
محل شهادت فکه

http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=485

https://www.golzar.info/163621/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85%DB%8C/



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






محرمعلی مافی، فرزند: قربان و رقیه خانم ، متولد: یکم فروردین ۱۳۳۷، روستای زیاران از توابع شهر آبیک، تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هشتم آذر ۱۳۶۰، در بستان بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
نوید شاهد قزوین:
زندگینامه شهید محرمعلی مافی

محرمعلی مافی، یکم فروردین ۱۳۳۷، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش قربان، کشاورز بود و مادرش رقیه‌خانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هشتم آذر ۱۳۶۰، در بستان بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.

http://qazvin.navideshahed.com/fa/news/415609
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=202


بیوگرافی
مافی، محرمعلی: یکم فروردین ۱۳۳۷، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش قربان، کشاورز بود و مادرش رقیه‌خانم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هشتم آذر ۱۳۶۰، در بستان بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.


محل تولد آبیک - زیاران تاریخ تولد ۱۳۳۷/۰۱/۰۱
محل شهادت بستان تاریخ شهادت ۱۳۶۰/۰۹/۰۸
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت دشت آزادگان
وضعیت تاهل متاهل درجه نظامی
تعداد پسر ۱ تعداد دختر ۱
تحصیلات پنجم ابتدائی رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
نام محرم علی مافی
نام پدر قربان
نام مادر رقیه خانم
محل شهادت بستان


  • خادم شهدای آبیک

به نام خدای مهدی عج




محل تولد آبیک - قره قباد تاریخ تولد ۱۳۴۶/۰۱/۱۵
محل شهادت میمک تاریخ شهادت ۱۳۶۶/۰۵/۰۷
استان محل شهادت ایلام شهر محل شهادت مهران
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات اول متوسطه رشته علوم انسانی
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک - قره قباد-دهستان بشاریاد

نام علی دین قبادی
نام پدر قدرت الله
نام مادر کشور
محل شهادت میمک



http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,2579/%D8%B9%D9%84%DB%8C.html
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2402









  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






بیوگرافی
یعقوبی، اسفندیار: نهم بهمن ۱۳۴۵، در شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش علی‌اوسط، کارگر بود و مادرش ملک‌آرا نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهاردهم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۴ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

قزوین - آبیک
محل تولد آبیک تاریخ تولد ۱۳۴۵/۱۱/۰۹
محل شهادت شلمچه تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۲/۱۴
استان محل شهادت خوزستان شهر محل شهادت خرمشهر
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات چهارم ابتدائی رشته -
عملیات
سال تفحص 1374
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید
نام اسفندیار یعقوبی
نام پدر علی اوسط
نام مادر ملک آرا
محل شهادت شلمچه


http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1730/%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1.html
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2004



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین














  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین









  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شسهدا والصدیقین








  • خادم شهدای آبیک
بسم رب شهدا والصدیقین




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






  • خادم شهدای آبیک

سم رب شهدا والصدیقین




نظافتی، حسین: چهارم مهر ۱۳۳۸، در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش علی‌مراد و مادرش فاطمه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. کارگر شرکت گوشت بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در اروندرود بر اثر اصابت ترکش به پهلو و شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.

شهید، حسین نظافتی: سپاس خداوندی را که مرگ و زندگی را به وجود آورد تا بیازماید شما را که کدام یک عمل خوب تری دارید و او است عزیز و آمرزنده. ستایش بی کران خداوندِ تبارک و تعالی را که مرگ و زندگی را وسیله ی هدایت و آزمایش انسان ها و دنیا را میدانِ عظیم امتحاناتش قرار داد تا کسانی را که قدرِ نعمت هایِ خداوندیش دانستند و بر اساس دستورات انسان سازش -که توسط آیات برحق و نیز پیامبران عظیم الشأنش برای راهنمایی انسان ها قرار داد- با قوه ی عقل و اختیار خویش عمل کردند، زندگی جاوید ببخشاید و در بهشت هایی پُر از نعماتِ ابدی مُتنعِّم گرداند و نیز کسانی را که قدر نعمت های بی شمارش ندانستند و نافرمانی از دستوراتش نمودند، روز معاد -که روز محاسبه اَعمال انسان ها است- قهر و عذاب خویش را بر آنان حاکم گرداند، تا به جبران غفلت ها و نافرمانی هایش در دنیا، آخرت شان را در آتش عظیم دوزخ قرار دهد تا با هم پیمانان دنیوی شان و نیز دشمنان دین و شیاطین لعین در آن آتش بزرگ غوطه ور باشند. خداوند را سپاس می گویم که به من توفیق داد تا با شرکت در دفاع مقدس از اسلام و قرآن -بنا به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی- دفاع نمایم و توفیق حمایت از دین، قرآن و سرکوبی و نابودی دشمنان دینش را به دست آورم. در این راه، اگر فتح و نصرت خداوندیش شامل حال مان شود و پیروز و سرافراز، پس از گشودن راه کربلای حسینی همراه با سایر رزمندگان اسلام سالم به شهرها و منازل خود برگردیم، سعادت و نیک بختی دنیا و آخرت -ان شاء الله- نصیب مان شده است و چنانچه به خواست و مشیت الهیش در این نبرد مقدس به درجه ی رفیع شهادت نایل آمدم، فضل شایان خداوندیش شامل حالم شده و زندگی جاوید یافته ام. اینک راهی که من انتخاب کردم، راهی است که خداوند کریم فرموده و پیامبر عظیم الشأن اسلام، حضرت محمد بن عبدالله(ص) هدایت گر آن بوده است و ائمه ی هُدی و اولیای خدا هم سفارش مؤکد برآن نموده اند. من با عقلی سلیم و چشمانی باز و بینا، قدم هایی استوار و ثابت و بازوانی پُرتوان، به فرمان امام بت شکن، خمینی کبیر این راه را انتخاب کردم و برای دفاع از اسلام و سرزمین اسلامی مان و حفظ عزَّت و شرف مسلمانان و سرکوبی و نابودی کفار و جنایت پیشه گان صدامی، ترک خانه، دیار، زن، فرزند، خویشان و آشنایان نمودم تا دِینِ خود را خداپسندانه و ایثارگرانه به اسلام اَدا نمایم. سفارش می کنم به آن کسانی که در این گفتار شک دارند، به چشمانِ بازم بنگرند تا بدانند با چشمانی باز قدم در این راه گذاشتم و به دستانِ بازم بنگرند تا ببینند از این دنیای فانی چیزی با خود نَبُردم و به خاطر چیز دیگری، الّا اسلام، قرآن و فرمان امام، به این راه نرفتم. ...و اما ای مسؤولین! بدانید حال که ما از جان خود گذشتیم تا انقلاب اسلامی ایران پایدار بماند، انتظار من از شما این است که شما نیز با مسؤولیت هایی که تَقبُّل نمودید، باید در این راه گام بردارید و ارگان ها، نهادها و مراکز اجرایی، به خصوص سپاه، ژاندارمری، شهرداری، بخشداری، دادگاه، کمیته و تمامی کسبه ها و کسانی که به نوعی در مسؤولیت های اجرایی با مردم در تماس و رابطه می باشند، بر اساس مسؤولیت های سنگینی که خون پاک شهدای اسلام بر دوش فرد فرد آن ها قرار داده اند، هیچ گاه نباید در وظایف خود قصور یا کوتاهی نمایند؛ چرا که کم ترین و کوچک ترین قصور یا سهل انگاری در این برهه از زمان، ضربات سهمگینی بر حرکت الهیِ انقلاب اسلامی خواهد زد که در این صورت، شما مدیون تمامی خون های شهیدانی هستید که -از صدر اسلام تاکنون در جهت پیشرفت اسلام- ایثارگری و مجاهدت نمودند. بنده به سهم خودم این چنین کسانی را هیچ گاه نخواهم بخشید؛ پس مراقب باشید تا مدیون خون من نشوید! حال روی سخنم با مدیران و مسؤولین شرکت ها است؛ چرا که این جانب به مدت ۱۲ سال در یکی از شرکت ها کارگری کردم و به مظالم و بی عدالتی های زمان های گذشته و متأسفانه زمان حال بعضی از این مسؤولین و مدیران که نسبت به زیردستان خود اِعمال می کردند، آگاهم که هیچ گاه قابل بخشش و گذشت نیست. ای همکاران، هم قطاران، کارگران، برادران، دوستان، آشنایان، حزب اللهیان و مردم مسلمان! مؤکداً به شما سفارش می کنم که در امور جاری جامعه نظارت کامل داشته باشید و با نظارت همیشگی خود، جامعه را به سوی ایجاد جامعه ای با آرمان های والای انقلاب اسلامی سوق دهید و با متخلفان از قوانین اسلام -همان گونه که قانون اسلام معین نموده است- قاطعانه و بی اغماض برخورد نمایید و خود نیز برای پذیرش مسؤولیت های سنگین آینده در جهت خودسازی و کسب علم و دانش، تلاش نمایید. قرآن را به دقت و با تَعمُّق در معانی آن بخوانید؛ صف های نماز و مخصوصاً نمازهای جماعت را فشرده و یک پارچه تشکیل دهید؛ همواره گوش به فرمان رهبر باشید؛ فرزندان خود را دین، دانش و تقوا بیاموزید تا برای ساختن بهتر جامعه ی اسلامی آینده، آماده نمایید، که -ان شاء الله- زمینه ی ظهور آقا امام زمان(عج) و حکومت جهانی آن امام عدالت گستر، مهیا شود. (۱۷۸۵۸۸۳) حسین نظافتی ۱۷/۱۱/۶۴


http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1071/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86.html
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1420


  • خادم شهدای آبیک