نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارانی» ثبت شده است

بسم رب شهدا والصدیقین



زندگینامه شهید تمیزالله اکبری زیارانی

شهید تمیز الله اکبری زیارانی ، سوم اردیبهشت ۱۳۴۱، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اسماعیل، کشاورز بود و مادرش ربابه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی‌ام شهریور ۱۳۶۰، در دهلاویه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش بهیار نیز به شهادت رسیده است.








منابع:

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=200


https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/410378/

https://shahidane.ir/content/%D8%AA%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین












بیوگرافی
بهرامی، چنگیز: یکم آذر ۱۳۴۰، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش یوسف، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم فروردین ۱۳۶۱، در دشت عباس توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.

- - -



پدر شهید مفقودالاثر چنگیز بهرامی آسمانی شد

http://www.isaar.ir/fa/news/374968/

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=764











  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2836



محمدی¬زیارانی، رامین/ الف-ش: چهارم مرداد ۱۳۵۳، در روستای شکرناب از توابع شهرستان آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کشاورز بود و مادرش گل¬¬بی¬بی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت می¬کرد. بیست و هشتم شهریور ۱۳۷۲، در سردشت هنگام درگیری با گروه¬های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای زیاران تابعه آبیک واقع است.
بیوگرافی

نام رامین محمدی زیارانی
نام پدر محمد حسن
نام مادر گل بی بی
محل شهادت سردشت


وصیتنامه:

شهید، رامین مُحمّدی: خدایا! مرگ مرا و عزیزانم را شهادت قرار بده. خدایا! من در این دنیا چیزی ندارم و هر چه دارم از آن توست. ای پدر و مادر عزیزم و خواهر و برادرم! سعی کنید رفتارتان علی گونه و فاطمه وار و حسین گونه و زینب وار باشد تا خدا و همه از شما راضی باشند. پدر و مادر عزیزم! ما خیلی به اسلام و انقلاب بدهکاریم؛ سعی کنید با کُفر و ناحق مبارزه کنید و دشمنان دین را از بین ببرید. عزیزانم! کسی نباید برای من سیاه بپوشد و گریه کند؛ اگر هم خواستید، به یاد حسین(ع) و شهدای کربلا بگریید. هیچ کس از عزیزانم از من تعریف نکند؛ چون آن وقت من احساس غرور می کنم و این غرور، باعث می شود از اسلام و دینم دور شوم و این گناه و جزو گناهان کبیره است. از مادرم تشکر می کنم. می دانم برای من زحمت های زیادی کشیده است و برای او سخت است؛ اما با صبرش -ان شاء الله- اجر بیشتری می بَرَد.۱ (۱۶۷۴۸۷۶) رامین مُحمّدی



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






فلاح‌زیارانی، یعقوب: یکم خرداد ۱۳۴۲، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش ماه‌نه‌نه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز وظیفه در ارتش خدمت می‌کرد. بیست و دوم آذر ۱۳۶۶، در بیمارستان ۵۰۱ تهران بر اثر بیماری حاد کلیه به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای توداران تابعه آبیک قرار دارد.
بیوگرافی

نام یعقوب فلاح زیارانی
نام پدر محمد
نام مادر ماه نه نه
محل شهادت تهران - بیمارستان 501


منابع:
http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=2508
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2321








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






وصیت من این است که پیرو ولایت فقیه باشید و از آن تا سر حد جان دفاع کنید. همیشه پیرو رهروانى باشید که حق را مى‏گویند اگر چه تلخ باشد. و همیشه در مقابل سخن حق تسلیم باشید. براى ما، شهیدان گریه نکنید که خدا فرموده است: «ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اله امواتا، بل احیاء عندربهم یرزقون.» «مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده شهید هستند، بلکه آنان زنده و نزد پروردگارشان روزى مى‏خورند.» من راهم را انتخاب کرده‏ام و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه نخواهم داد.
...ما در عاشوراها مى‏گفتیم: اى حسین! اى کاش در صحراى کربلا بودیم و از تو پشتیبانى مى‏کردیم و به یارى تو مى‏آمدیم و در مقابل یزید مى‏ایستادیم. حالا هم حسین است و هم کربلا و هم مبارزه. باید آنچه را که شعارش را مى‏دادیم، عمل کنیم، باید ما نشان دهیم که مقلد روح‏الله هستیم. باید ثابت کنیم که پیروان راستین مکتب اسلام هستیم.
قسمتی از وصیت نامۀ  شهیدمنصور رئیسى(زیارانی ) تاریخ شهادت ،61/1/4، محل شهادت :شوش
نقل از پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین(خط سرخ)



این شهید بزرگوار در روز پنجم تیر ماه سال ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اصلان‌خان و مادرش طبابه‌خانم نام داشت. دانش‌آموز دوم متوسطه بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در روز چهارم فروردین ماه سال ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. فرازهایی از وصیتنامه : بسم الله الرحمن الرحیم. «هل من ناصرا ینصرنى». با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و درود بر امت حزب‏الله و همیشه بیدار ایران وصیت من این است که پیرو ولایت فقیه باشید و از آن تا سر حد جان دفاع کنید. همیشه پیرو رهروانى باشید که حق را مى‏گویند اگر چه تلخ باشد. و همیشه در مقابل سخن حق تسلیم باشید. براى ما، شهیدان گریه نکنید که خدا فرموده است: «ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اله امواتا، بل احیاء عندربهم یرزقون.» «مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده شهید هستند، بلکه آنان زنده و نزد پروردگارشان روزى مى‏خورند.» من راهم را انتخاب کرده‏ام و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه نخواهم داد. راه من، راه مسلمانان صدر اسلام، راه حسین، و راه اصحاب حسین است. انسان باید هدف داشته باشد، چون همه موجودات به سوى هدف مشخصى در حرکتند. پس نباید بى‏هدف از دنیا برویم هدف ما الله است. راه و رسم زندگى را بر طبق دستوراتى که به وسیله پیغمبران فرستاده براى ما استوار کنیم. حسین جنگید و کشته شد، و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح داد که فرمود: «لا ارى الموت السعاده» دست از روحانیت و امامتان برندارید که این روحانیت بود که اسلام را زنده نگه داشت. اگر اسلام دست ملى‏گرایان خاک پرست و لیبرال بود، تا به حال از بین رفته بود و هیچ اثرى از آن نبود. بله، ما باید به نداى حسین(ع) پاسخ دهیم. امام حسین در روز عاشورا فریاد برآورد که: «هل من ناصرا ینصرنى»: «آیا کسى هست مرا یارى کند؟» مگر او نمى‏دانست که در میان همه کفار کسى نیست تا به او کمک کند؟ پس چرا این سخن را بر زبان آورد، این سخن را صرفا به خاطر آن زمان بر زبان نیاورد، بلکه براى ما که در این قرن زندگى مى‏کنیم و براى تمام اعصار و قرون و همه مردم بر زبان آورد، که بعد از من کسى هست که دین خدا را یارى کند. پس، مخاطب ما هستیم و باید به نداى حسین، آموزگار آزادى و عدالت و مظهر حق و حقیقت پاسخ مثبت دهیم و بگوییم با همین «لبیک لبیک»که شنیدیم و براى پشتیبانى تو و دین و زمینه فراهم کردن براى ظهور حضرت مهدى(عج) برخاستیم و آماده جهاد و شهادتیم تا علیه دشمن کافر بجنگیم که همانا، موعدش فرا رسیده است. ما در عاشوراها مى‏گفتیم: اى حسین! اى کاش در صحراى کربلا بودیم و از تو پشتیبانى مى‏کردیم و به یارى تو مى‏آمدیم و در مقابل یزید مى‏ایستادیم. حالا هم حسین است و هم کربلا و هم مبارزه. باید آنچه را که شعارش را مى‏دادیم، عمل کنیم، باید ما نشان دهیم که مقلد روح‏الله هستیم. باید ثابت کنیم که پیروان راستین مکتب اسلام هستیم.پیرو مکتب بودن تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نیست، ما نمى‏گوییم که اینها را انجام ندهیم که صد درصد باید انجام بدهیم ولى باید در کنار آن مبارزه باشد. مبارزه با جهل، مبارزه با نفس اماره، مبارزه با دشمن، مبارزه با بى‏تفاوتى که یکى از آنها که مهمترین هم مى‏باشد جدا شدن هر ملتى از بزرگانش مى‏باشد، مثلاً من بگویم: «به من چه» و آن بگوید: «به من چه» و آن دیگرى هم همین طور، و هر کس بگوید: (به عمل خودش) نه، این درست نیست. باید در جامعه امر به معروف و نهى از منکر باشد که یک وظیفه است. انسان اگر دشمن درون را کشت، دشمن خارجى کارى از پیش نمى‏برد. انسان مسلمان باید تا زنده است تلاش و کوشش کند وگر نه مى‏گندد، به مصداق این شعر که مى‏گوید: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسایش ما در عدم ماست. انسان مسلمان، همیشه در تلاش است کوشش، در هرمکان و زمانى که باشد برایش فرق نمى‏کند. خوب، بس است دیگر سرتان را درد نیاورم. بعد از شهادتم این وصیت‏نامه را درمجلس ختمم بخوانید، این بدان جهت است که دشمنان اسلام بدانند، من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته‏ام، بلکه آگاهانه مرگ سرخ را برگزیده‏ام تا اسلام و مکتبم را یارى کرده باشم و اینکه به نداى امامم پاسخ داده باشم. والسلام علیکم و رحمه‏اله و برکاته. منصور رئیسى




منابع:
http://www.negahmedia.ir/mob/media/show_video/74368


مگر
امام حسین در روز عاشورا نمی‏دانست که در میان آنهمه کفار کسى نیست تا به او کمک کند؟ پس چرا (هل من ناصرا ینصرنى) را بر زبان آورد،سخن ایشان برای تمام اعصار بود، پس مخاطب ایشان ما هم هستیم و باید به نداى حسین،لبیک بگوییم.
من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته ‏ام، بلکه آگاهانه مرگ سرخ را برگزیده ام

من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته ‏ام، راهم را انتخاب و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه ندارم.
شهید منصور رئیسی زیارانی

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین








عبدالله شریفی ،در یکم فروردین ۱۳۴۳، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رحیم، کشاورز بود و مادرش طلی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱، در فکه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۷ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.


وصیت نامه شهید:

خدایا من از این ناراحت هستم که چرا یک جان بمن دادی؟ ایکاش صد جان میداشتم و همه را به فرمان رهبرم فدای دین اسلام و کتابم قرآن و وطنم ایران میکردم.





منبع
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=450

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







شهیدمحمد رمضانی‌زیارانی در ششم مهر ۱۳۳۹، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نیازعلی، کشاورز بود و مادرش گلدسته نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱، در فکه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال۱۳۷۷ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

منبع:
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=408


وصیت نامه شهید محمد رمضانی‌زیارانی:

چند سخن با برادران حزب الهی دارم ؛ شما مسئولیتی سنگین تر از خون بهشتی ها و رجائی ها و باهنر ها دارید.
از جمهوری اسلامی به تمامی معنا حفاظت و نگهبانی کنید و نگذارید که یک عده این جمهوری اسلامی را به شرق یا غرب ؛ که هر کدام از یکدیگر پست ترند وابسته کنند.
ای برادر دانش آموز درس بخوانید و علم بیاموزید که بتوانید آنرا بکار گیرید ؛ علم نیاموزید برای مدرک ؛ چون در جمهوری اسلامی مدرک ارزش ندارد ؛ امیدوارم هر چه زودتر خود را آماده شرکت در دانشگاه االهی کنید و سخنی با معلمین  ؛ وظیفه شما امانتداری است ؛ امانت شما انسان است ، دانش اموزان را همانند بهشتی ها و رجائی ها تحویل این جامعه بدهید .
خواهران از خون شهیدان به شما این پیام است ، که از حجاب خود که یک نوع سلاح دشمن شکن است نگهداری کنید و چون حضرت زینب از خون شهدا پاسداری نمایید.










  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







شهید غفور فلاح‌زیارانی سوم شهریور ۱۳۴۳، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش لسان‌الله، کشاورز بود و مادرش نازک نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. در کارگاه آهک‌پزی کار می‌کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.




منابع:
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,756/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4.html?action=form&id=1

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,756



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







شهید مهراب زیارانی چهارم آبان ۱۳۴۶، در روستای حسن بکول از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کشاورز بود و مادرش نرگس نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم مرداد ۱۳۶۶، در فکه بر اثر مسمومیت غذایی شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک قرار دارد.


منابع:

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2430
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,2641/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C.html?action=form&id=1



بخشی از وصیت نامه شهید مهراب زیارانی
ای کسانی که مامور دفن من هستید ؛دستان مرا از تابوت بیرون بگزارید تا منافقان بدانند چیزی با خود نبرده ام.
 چشمان مرا باز بگذارید که بدانید چشم انتظار دیدن مرقد امام حسین (ع) بودم.
و گریه بکنید نه برای من که برای امام حسین(ع) و یارنش که غریبانه به شهادت رسیدند.


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و صدیقین








شهید صدیف شریفی‌زیارانی است: پنجم شهریور ۱۳۳۵، در روستای زیاران به دنیا آمد. پدرش مرحوم عباس شریفی، کشاورز بود و مادرش طاهره نام داشت که در حال حاضر در زیاران ساکن هستند. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد.  با دوستان خود انجمن اسلامی زیاران را پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأسیس کرده و به فعالیت های فرهنگی و تبلیغی پرداختند. با تشکیل شوراهای اسلامی روستایی از سوی جهاد سازندگی، صدیف در دو دوره متوالی به عضویت شورای اسلامی زیاران در آمد و خدمات زیادی را برای پیشرفت و آبادانی روستا و خدمت به مردم و کشاورزان انجام داد.

با مشارکت همکاران انجمن اسلامی شرکت طیور را پایه گذاری کرد. پس از صدور فرمان تشکیل بسیج مستضعفین، با دوستانش واحد بسیج زیاران را سازماندهی و راه اندازی کرد. صدیف به دلیل خدمات فراوان به مردم از محبوبیت خاصی در بین آنها برخوردار بود و اخلاق و برخورد خوب او با مردم نیز بر دوستی و محبت وی می افزود.
صدیف در ابتدای جنگ با فراخوان منقضیان خدمت سال 1356، مدت شش ماه عازم جبهه شد و دلاورانه با دشمن جنگید. او در عملیات فتح المبین- کربلای پنج در شلمچه و ثامن الائمه (ع) به صورت بسیجی رزمنده شرکت داشت.
 شهامت و رشادت او همراه با تدبیر و تجربه ای که به دست آورد او را به فرماندهی دسته و گروهان رساند. صدیف در طی پانزده ماه حضور در جبهه های جنگ، در لشکر 27 محمد رسوال الله لشکر 8 نجف اشرف و لشکر 17 علی بن ابیطالب خدمت کرد.
صدیف روز بیست و هشتم دی ماه سال 1365 در گردان محمد رسول الله (ص) در عملیات کربلای پنج مردانه می جنگید. آن روز، روز تحقق آرزوی دیرین او بود و اصابت گلوله مستقیم دشمن به پیشانی وی، لبیک حق را به او رساند. پیکر پاک شهید صدیف شریفی زیارانی همچو پرچمی در اهتزاز در گلزار شهدای زیاران در سینه کوههای سر بلند البرز به خاک سپرده شد تا نام و یاد او قرین افتخار و سربلندی جمهوری اسلامی ایران بماند.

 برگرفته از سایت خط سرخ پایگاه اطلاع رسانی سرداران و 3000 شهید استان قزوین و شهدای جهاد سازندگی

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1736



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و صدیقین








بخشی از نامه شهید:
همسر خوبم به همه سلام برسان و از فامیل و همسایه ها برایم حلالیت بگیر ؛ این دنیا از بین رفتنی است ؛ اصل ان دنیا است ؛ انجا جاوید است ؛ و اینجا فانی ؛ روزی همگی از اینجا خواهیم رفت ؛ خوب ان است که در جهاد فی سبیل الله از اینجا برویم.

پنجم آذر ۱۳۳۵ شهید ذات‌الله آرتون، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش روح‌الله و مادرش عشرت نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.







درباره شهید

http://ziarani1.blog.ir/1395/09/25

http://www.negahmedia.ir/media/show_pic/35758


شهید ذات الله آرتون

نام

ذات الله آرتون

نام پدر

روح الله

نام مادر

عشرت

محل شهادت

شلمچه

 

بیوگرافی

آرتون، ذات‌الله: پنجم آذر ۱۳۳۵، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش روح‌الله و مادرش عشرت نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

محل تولد

آبیک - زیاران

تاریخ تولد

۱۳۳۵/۰۹/۰۵

محل شهادت

شلمچه

تاریخ شهادت

۱۳۶۶/۰۱/۲۲

استان محل شهادت

خوزستان

شهر محل شهادت

خرمشهر

وضعیت تاهل

متاهل

درجه نظامی


تعداد پسر

۱

تعداد دختر

۳

تحصیلات

خواندن ونوشتن

رشته

-

عملیات


سال تفحص

1375

محل کار


بنیاد تحت پوشش


مزار شهید

قزوین - آبیک - زیاران

حجت الاسلام والمسلمین حسینی (مشاور فرمانده محترم کل سپاه در حال حاضر) تعریف کردند که « در زمان جنگ بنده برای رزمندگان صحبت کردم و شهید ذات الله آرتون هم در بین آن رزمندگان بود . بحث امام زمان شد و تشرف یکی از بزرگان خدمت امام زمان عج و در این بحث مطرح کردم که امام زمان عجل الله فرجه الشریف وقتی به ایشان چای تعارف شد از خوردن چای خود داری کرده اند . شهید آرتون با وجود اینکه خیلی به چایی علاقه داشت از آن موقع به بعد خوردن چای را ترک کرد.» و این شهید بزرگوار آن قدر دقت داشت که حتی به اندازۀ یک چای خوردن هم بین او و امام زمان عج فاصله نباشد.    دسته گلی از صلوات نثار روحش می کنیم
  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین








شهید سید نصرالدین حسینی زیارانی اسیر میشود ؛ بعثی ها از او که نوجوانی بیش نبود میخواهند در مقابل دوربین های تلوزیونی به امام خمینی توهین کند! ؛ او که روحیه انقلابی بالایی داشت نمیپذیرد ؛دستان او را با میخ به درختی میدوزند و شکنجه میکنند ؛ او نمیپذیرد و در نهایت شهید میشود. (به نقل از همرزم شهید)


درباره شهید سید نصرالدین حسینی زیارانی
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=820

تاریخ تولد: ۱۳۴۴/۱۰/۰۷
محل شهادت: سردشت /آذربایجان غربی/تاریخ شهادت ۱۳۶۱/۰۸/۱۲
تحصیلات: دوم راهنمائی
مزار شهید: قزوین - آبیک - زیاران

بیوگرافی
حسینی‌زیارانی، سیدنصرالدین: هفتم دی ۱۳۴۴، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش سیدحسن، کارگر بود و مادرش کبرا نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوازدهم آبان ۱۳۶۱، در سردشت هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای زیاران تابعه شهر آبیک واقع است.


قسمتی از وصیت نامه شهید سید نصرالدین حسینی :اگر من شهید شدم کسی برایم گریه نکند و لباس سیاه نپوشد، بلکه لباس‌های تمیز و رنگارنگ بپوشد ...
 و از مادرم ـ که می‌دانم برای من زحمت‌های زیادی کشیده است و برای او نبود من سخت است؛ اما خیلی هم سخت نیست؛ وقتی مادری می‌آید و می‌گوید: «من سه، چهار بچه‌ام را در راه خدا داده‌ام و از این ناراحتم که پسر دیگری ندارم به راه خدا بدهم و اگر روزی بشود خودم را هم در راه اسلام فدا میکنم.» ـ می‌خواهم و امیدوارم که مادری همچون زینب باشد. ..
 و از برادرانم می‌خواهم همچون قاسم و خواهرانم همچون زینب (س) به یاری قرآن و دین اسلام به پا خیزند و به دوستانم بگویند هرگونه ناراحتی از من داشته‌اند، مرا ببخشند
.... و از شما پدر، مادر، برادران و خواهران می‌خواهم که تا زنده هستید، برای اسلام و برای دین خدا خدمت کنید و نماز و روزه را فراموش نکنید و همیشه دعاگوی رهبر انقلاب، خمینی بت‌شکن (س) باشید و به دشمنان اسلام اعلام می‌کنیم: «تا بانگ «لا اله الا الله و محمداً رسول الله» بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست.» امام خمینی (س) سید نصرالدین حسینی ۱۰/۰۷/۱۳۶۱

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






وقف ملک شخصی و درخت چنار کهنسال روستای زیاران به میراث فرهنگی شهرستان آبیک







نام شکرالله کرمیان زیارانی
نام پدر ابراهیم
نام مادر مریم بانو
محل شهادت جزیره مجنون

بیوگرافی
کرمیان‌زیارانی، شکرالله: پنجم فروردین ۱۳۴۵، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، کشاورز بود و مادرش مریم‌بانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

محل تولد آبیک - زیاران تاریخ تولد ۱۳۴۵/۰۱/۰۵
محل شهادت جزیره مجنون تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۰۷
استان محل شهادت بصره شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات سوم متوسطه رشته اقتصادنظری
عملیات
سال تفحص 1375
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک - زیاران-بخش مرکزی




http://www.khatesorkh.ir/uploads/pictures/7001.jpg


http://www.khatesorkh.ir/uploads/pictures/7004.jpg



خاطره ای زیبا از شهید 15ساله،شکرالله کریمیان زیارانی

(با کلام حاج آقا نوروزی همرزم شهید)

منبع: عکس و فیلم آبیک @ab1ax

درباره شهید:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=952


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا وصدیقین






بیوگرافی
محمدی‌زیارانی، محمدرضا: هشتم بهمن ۱۳۴۲، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کارگر بود و مادرش زرانگیز نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
نام محمد رضا محمدی زیارانی
نام پدر محمد حسن
نام مادر زرانگیز
محل شهادت شلمچه


قسمتی از وصیت نامه شهید محمد رضا محمدی زیارانی
من براى خودتان مى‌گویم چون که من شناختم و رفتم و حالا شما...
همه بدانند که من با کمال آگاهى در این راه قدم گذاشتم، ... همه بدانند و مى‌دانند که زمانى که هنوز امام نیامده بود ایران چه وضعى داشت. تمام جامعه را فساد گرفته بود و مردم در بدبختیها، غرب زدگیها به سر مى‌بردند از روز اول که آمد شیطانها فرار کردند و تمام مراکز فساد نابود شد. آیا این دلیل حقانیت امام نیست که بجاى قمار و مشروب، نماز جمعه و دعاى کمیل بر قرار گردد. از همه آنهایى که به من علاقه داشتند و دارند مى‌خواهم به حقانیت این راه اقرار کنند و به این راه بپیوندند البته  من براى خودتان مى‌گویم چون که من شناختم و رفتم و حالا شما...
 و وصیتم به مردم زیاران: قدر خانواده‌هاى شهدا را بدانید و شما اى مردم غیور و شهید پرور و رزمنده زیاران فرزندان خود را به یاری امام و نایب بر حقش بفرستید تا یارى کننده دین خدا باشند و وصیتم به دوستانم که نماز و روزه یادتان نرود. البته به همه سفارش می کنم که نماز و روزه واجب است  و آنها را باید انجام داد. کارهاى خیر انجام دهید، دست بینوایان را بگیرید و ناتوانان را کمک کنید تا خدا از شما راضى شود و بدانید در جبهه رزمندگان دائماً در حال راز و نیاز با ایزد منان هستند و وصیتم به خواهران مهربان و فامیلان خوبم، همه‌ُ خواهران حجاب را رعایت کنید. اى خواهرانم اگر اسلام را خوب شناخته‌اید بدانید که من راه امام حسین(ع) را ادامه دادم و شما پیغام خون مرا زینب گونه باید به جامعه برسانید وگرنه به سعادت نخواهید رسید... شما اى فرزندانم من همگى شماها را دوست داشتم ولى براى رضاى خدا رفتم تا دین حق پایدار بماند و امام زمان از من راضى و خشنود گردد ... از اینکه شما را رها کرده و رفتم به جبهه حق علیه باطل براى این بود که دشمنان اسلام سرزمین مقدسمان را اشغال کرده بودند، از وجدان دور بود که ما راحت باشیم و وسایل زندگیمان فراهم باشد و شرق و غرب بر سر یک عده از همشهریان و هموطنان ما گلوله‌ بریزید، پس باید به پاخاست و به نداى امام عزیزمان لبیک گفت چون ما مرجع تقلیدمان امام است و باید با جان و دل فرمانش را عمل کنیم و لبیک گوییم.
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2260

http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=2449

شهید محمد رضا محمدی زیارانی: وصیتم به خواهران مهربان این است حجاب را رعایت کنید؛شما پیغام خون مرا زینب گونه باید به جامعه برسانید وگرنه به سعادت نخواهید رسید.

  • خادم شهدای آبیک