بسم رب شهدا والصدیقین
نام: سید اسماعیل
نام خانوادگی: طباطبایی
نام پدر: سید علی محمد
تاریخ تولد: 1333-11-05
محل تولد: سواد کوه
تاریخ شهادت: 1365-10-27
محل شهادت: عملیات کربلای 5
مقطع تحصیلی: حوزوی
مادر بزرگوارم مرا ببخش ای کسی که از ضعف مرا به قوت رساندی و با وضو شیرم دادی و نماز شب در دوران حمل و شیر خوارگی ام برپا نمودی
بخشی از وصیت نامه شهید اسماعیل طباطبایی
وصیت نامه شهیدسید اسماعیل طباطبائی
چه کنم همه مطالبی که نوشتم از عمق وجودم بر می آید ولی می
ترسم صبرتان بسر آید والا تمام وصیتم را از خدا یاری می خواستم همه اش وصف
صفات خدا وپیامبرانش وامامانش وجانشینانش وبزرگ نائب مهدی می گفتم. خدایا
تو با قدرتت عظمت خود وپیامبران ومردان راستین به ما بشناسان اسلام برملت
شهید پرور ایران واسلام، آفرین بر شما که هیچ پیامبری آن قدر یارویاور
نداشت .آفرین بر شما هیچ امامی این قدر امت نداشت .آفرین برشما درود ملائک
الله برشما وامید است سربلندی شما استمرار داده وشما افتخار حاکمیت دین
خداویاری حجت ابن الحسن ونائبش را هیچ داشته باشید وصیت بنده به پدر
بزرگوار ومادر پاک دامن مومنه من در زندگی فرزند خوبی برای شما نبودم وهیچ
گاه نتوانستم به وظیفه خود عمل کنم. امیدوارم همانطوری که خودتان بار ها
فرمودید: مرا سرباز امام زمان کردید وخدمت اسلام قرار دادید. امید است به
یاری خدا اینگونه باشم وشماهم مرا مورد عفو قرار دهید که اگر شما بزرگواران
مرا نبخشید می دانم خدایم مرا مورد عفو قرار نخواهد داد. سخت به عفو شما
وخداوندیکتا محتاجم .پدر جان همانطور برای هدایت ما دعا می کردی امید است
دعایت را در حق ما بعد از شهادت هم فراموش نکنید وهمان طور با نام حسن(ع)
اشک می ریختی حال هم به یاد مظلومیت حسین(ع) اشک بریز همانطور که در شهادت
برادرم حمد خدا را درجمع مردم گفتی در جمع مردم تشیع جنازه من بگو ومن می
دانم آن چه حق توست در گردن من بود عمل نکردم باز هم می گویم. مرا ببخش
مادر بزرگوارم ای کسی که از ضعف مر ا به قو ت رساندی و با وضو شیرم دادی
ونماز شب در دوران حمل وشیر خوارگی ام نمودی . بیش از پیش حق راستی سلام
فرزند حقیرت را از جبهه جهاد در راه خدا بپذیر ومرا ببخش که سخت به عفو تو
محتاجم امیدوارم همچون حضرت زینب(س) که پسرش را در راه حسین(ع)به شهادت
گاه آورد صبر استقامت بورزی تا اجر او را بدست آوری من به شما خانواده
محترم قول می دهم من و برادر شهیدم سید ابراهیم در روز قیامت منتظر هستیم
تا شمارا به جایگاه بهشتیان ببریم. به یاری خدا انشا الله همانطور که تا به
حال علاقه به روحانیت را ازدست نداده اید؛ بلکه به بنده لطف داشتید امید
وارم همینطور پیش بروید .اما برادران وخواهرانی که درتشیع جنازه من شرکت می
کنید امیدوارم علاقه به اسلام و روحانیت را دردلها یتان زیادکنید که اسلام
و روحانیت یعنی حافظ قرآن بودند که این همه عظمت به بار آوردند چه در
گذشته تاریخ سیدجمال ها و مدرس ها و شهید نوری ها ونواب صفوی ها وهمه
کوشیدند تا مردم را هدایت و از بوغ استعمارگران نجات بدهند. امام را تنها
نگذارید او در بین نائبان عام وامام زمان (عج) کاملترین و بارز ترین
آنهاست .همانطور که دربین پیامبران کاملترین پیامبر خاتم انبیاء است واو
کاملترین نائب مهدی است. اوست که مارا از بدبختی وبیچار گی ها وظلم نجات
داده است. امید است قلبش را از خودتان خوشحال کنید تااین انقلاب به انقلاب
امام زمان(عج) متصل گردد. از همه کسانی که به شکلی از من بدی دیدند
امیدوارم مرا عفو کنید خدا یار همه شما باشد . والسلام علی عبادالله
الصالحین
سید اسماعیل طباطبائی
چرا آب یک قزوین به نام یک شهید سوادکوهی است؟
مردم آب یک به احترام این شهید بزرگوار یادبودی از وی در
مصلای او ساختند و امروز خیابان اصلی شهر و پادگان آب یک قزوین به نام
پادگان شهید سید اسماعیل طباطبائی مزین است.
به گزارش سوادکوه آنلاین،
شهید اسما عیل طباطبائی در سال1333 در روستای دودانگه واقع در ساری دیده
به جهان گشود .این شهید بزرگوار از نظر اخلاقی یک معلم برای دوستان بود .
وی دوران ابتدایی و راهنمایی را در پل سفید گذراند و بعد از آن به دلیل
علاقه اش به روحانیت به حوزه های علمیه شهمیرزاد و بهشهر رفت و در آنجا
توانست روحانی شود . در 24 سا لگی ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند شد. شهید
ابراهیم طباطبائی در دوران قبل از انقلاب به همراه برادر شهیدش سید اسماعیل
همواره علیه نظام طاغوت در حال مبارزه بود . وی بارها از سوی ساواک مورد
تعقیب و حتی چند بار دستگیر شد که بعد از مدت کوتاهی به خاطر ندانستن هویت
واقعی اش آزاد شد. این روحانی جلیل القدر بعد از انقلاب به عنوان امام جمعه
شهر آب یک قزوین مشغول فعالیت شد. روحیه جهادی و بشاش او سبب شد تا در مدت
کوتاهی ارتباط عاطفی عمیقی میان او و مردم این شهر به وجود بیاید به طوری
که هنوز بعد از گذشت سالها از شهادتش هر ساله در روز شهادتش عده ای از آب
یک به ملاقات پدر این شهید بزرگوار می آیند. شهید طباطبائی موجب تغیرات
شگرفی در آن منطقه شد. باشروع جنگ تحمیلی و بعد از شهادت برادر کوچکترش سید
ابراهیم، سید اسماعیل بار سنگینی را بر روی دوش های خود احساس می کرد چرا
که سید ابراهیم تربیت شدۀ او بود و همواره می گفت«انصاف نیست من خود راه
سعادت را به این کودک آموخته ام و حالا که او رفته من از سعادت باز بمانم»،
سید اسماعیل بعد از شهادت برادر بارها به عنوان یک بسیجی از قزوین به سوی
مناطق جنگی اعزام شد و با وجود داشتن 4 دختر و علی رقم توصیه های مکرر
اطرافیان مبنی بر نداشتن وظیفه برای رفتن به جبهه تا لحظه شهادت این واجب
را ترک نگفت. این شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ 27/10/65 در مشهد شلمچه
به علت اصابت ترکش شهد شیرین شهادت را نوشید. پیکر مطهرش پس از تشیع در آب
یک قزوین به سوادکوه منتقل شد و در گلزار شهداء پل سفید به خاک سپرده شد .البته
ناگفته نماند که اهالی آب یک تلاش کردند تا این شهید در شهر آب یک به خاک
سپرده شود ولی فاصله زیاد محل سکونت پدر و مادر شهید با شهر آبیک باعث شد
از این امر منصرف شوند. مردم آب یک به احترام این شهید بزرگوار یادبودی از
وی در مصلای او ساختند و امروز خیابان اصلی شهر و پادگان آب یک قزوین به
نام پادگان شهید سید اسماعیل طباطبائی مزین است.
منبع:
http://www.savadkoohonline.ir/news/1915
(روحش شاد و یادش گرامی باد)
وصیتنامه: من
این را فهمیدم که جهان برای بشر آزمایشگاه است و آزمایش ها مشکلاتی را در
پی دارد کسی که از آزمایش ها پیروز بیرون می آید که از او یاری بخواهد، که
(( ایاک نعبد و ایاک نستعین)).
همه ی مطالبی را نوشتم از عمق و وجودم بر
می آید و همه اش وصف صفات خدا و پیامبرانش و امامانش و جانشینانش و بزرگ
نایب مهدی تنها سخنی است که دوست دارم بنویسم. خدایا! تو با قدرت و عظمت
خود راه پیامبران و مردان راستین را به ما بنشاسان.
خواهر صابر و متقی ام! امید است خداوند
صبر و زینب کبری را به ما عنایت کند و تو پیام رسان خون شهیدان باشی و در
هر کجا می توانی، تفاوت بین شهدا و مرگ را برای همه بازگو کن که شهادت فقط
از آن اولیاء خداست و جهاد چنین است که علی (ع) فرمود: (( إن الجهاد باب من
ابواب الجنه فتح الله بخواص اولیاء )).
برادر بزرگوارم! هم فکر و هم اندیشه ام!
امید است بتوانی ادامه دهنده راه هر دوی ما باشی. بار مسئولیت شما بیشتر
شده است. امید است به یاری خدا بار عظیم مسئولیت را به سر منزل مقصود
برسانی.
همسرم!... مسلماً شهید از خانواده اش
اننتظار دارد که خودشان را آماده کنند برای هم نشینی او. پس حرکتی را که از
اول با من شروع کردی تشویق می کنم. به یاری خدا این حرکت را ادامه بده تا
زودتر به من بپیوندی.
امیدوارم علاقه به اسلام و روحانیت را در دل هایتان زیاد کنید که اسلام و روحانیت، حافظان قرآن بودند که این همه عظمت به بار آوردند.
سمیه، دخترم نام تو را هم نام اوّلین شهید اسلام گرفتم که جز به پیامبر و
اسلام به هیچ چیز فکر نکنی . سمانه من نامت را نام مادر امام نهم(ع) گرفتم
تا فرزندانت همچون فرزندان امام هشتم گردند. صفیه جان وقتی بزرگ شدی، وصیت
نامه مرا خواندی بدان زن برگزیده شوی.
http://tashohada.ir/shohada_item/id,28622/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84.html