بسم رب شهدا والصدیقین
حمزه علی بهرامی ۱۷/۱۱/۶۴
- ۰ نظر
- ۱۹ اسفند ۰۰ ، ۱۰:۱۵
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بیوگرافی |
بهرامی، چنگیز: یکم آذر ۱۳۴۰، در شهر تهران به دنیا آمد. پدرش یوسف، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم فروردین ۱۳۶۱، در دشت عباس توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. |
بسم رب الشهدا و الصدیقین
نام شهید: محسن بهرامی
فرزند : رفیع
تاریخ تولّد:1347/4/8
تاریخ شهادت:1364/11/21
محلّ شهادت: اروند رود
نام عملیّات: والفجر8
نشانی مزار:گلستان شهدای آبیک
* و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون *
با سلام و درود به منجی عالم بشریّت امام ولیّعصر (عج) و نایب بر حقّش خمینی بت شکن و با سلام به پیشگاه رهبر انقلاب که چنین مبارزه ای را بما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود. سلام بر حسین شهید سرور مجاهدین اسلام. سلام بر پیروان خطّ امام. با سلام و درود بر شهدای صدر اسلام از کربلای حسینی تا کربلاهای ایران، با سلام به اسراء مفقودین و مجروحین جنگ تحمیلی، با سلام به رزمندگان کفرستیز اسلام و سلام بر تو ای مادر مهربانم که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه ی میدان نبرد با کفّار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه ی انقلاب اسلامی می کنم. من بوجود تو افتخار می کنم که مادری از سُلاله ی فاطمه زهرا (س) هستی. ای مادر مهربانم! به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران حسین بن علی (ع) گذارده ام و چه کشته شوم و چه سالم برگردم برای تو افتخار بزرگی است. وصیّتم به مادرم و برادرم حسین بهرامی و عباس بهرامی و خواهرانم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرید چون شب دامادیم است و خوب می دانید قلب و روحم همیشه پیش معبودی بود که از همه کس به او نزدیکترم و این آرزوی من بود. می خواهم شیرینی بدهید و افتخار کنید که برای اسلام و برای مردم به جهاد رفتم که جهادم برای حقّ و حقیقت و مبارزه با کفار است.
مادرجان! در زندگی رنج فراوان بشما داده ام ولی امیدوارم که مرا ببخشی و جانم را در راه شما که همان راه خداست فدا کنم. و هیچ وقت به من ناکام نگویید چون من در نهایت، کام را گرفتم که بهترین نعمتهاست. ای مادر مهربانم و برادرانم! بعد از شنیدن خبر شهادت من خواهش می کنم اشک نریزید و به خواهرانم هم بگو در سوگ من اشک نریزید زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این امر می باشد مادر و برادران و خواهران عزیزم! امکان دارد اتّفاقی واقع شود که جنازه ام بدست شما نرسد آنگاه بیاد شهیدان کربلا بیفتید و ناراحت نشوید و هر وقت دلتان گرفت به بهشت زهرا بروید و بر مزار شهیدان بنگرید آن وقت درد خود را فراموش خواهیدکرد. در تشییع جنازه ام فقط ذکر خدا را داشته باشید و الله اکبر را تکرار کنید. و پیام من به شما این است که هیچ وقت راهی جز راه الله ایمان شهادت و خدا گونه شدن نپذیرید، چون دنیا زود گذر است و بی وفا. خداوندا! تو را به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن. پروردگارا! گناهانم را ببخش و مرا در صف شهدا قرار بده. آمین یارب العالمین.
ضمنا اگر خواستید مرا دفن کنید همانند سخن پدرعزیزم رفیع بهرامی هر کجا خواست خدا باشد دفن کنید و برای من هرکس که می تواند روزه بگیرد شصت روز روزه بگیرد و باقیمانده ی نمازم را نمی دانم چند وقت نخواندم و اگر هرکس می تواند یک ماه برای من نماز قضا بخواند و وصیّ من برادرم حسین بهرامی و عبّاس بهرامی و ناظر، مادر مهربانم گوهر تاج بیاتی جوزانی می باشد.
در پایان خداحافظی با مادرم و برادرانم و با تمام فامیل و دوستان و آشنایان امیدوارم اگر بدی و ناراحتی از من حقیر دیده اند عفو و بخشش کنند.امیدوارم در روز قیامت در کنار پدرم روسفید و سرافراز باشم.خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . خداحافظ شما.محسن بهرامی 64/10/11
https://www.golzar.info/163628/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C-2/