- ۰ نظر
- ۲۱ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۹
سم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب الشهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب الشهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب الشهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
خائنها، همیشه با اسلام عزیز کینه توزی و دشمنی دارند.
بسم رب شهدا والصدیقین
شهید حسینعلی حقوردی، در دوم آبان ۱۳۴۵، در روستای شهرک از توابع شهر زنجان دیده
به جهان گشود. پدرش علی، کارگری میکرد و مادرش نارخانم نام داشت. تا اول
متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیام آبان ۱۳۶۴، در
بانه هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید
شد. مزار او در گلزار شهدای پایین شهر زادگاهش قرار دارد.
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
این شهید بزرگوار در روز پنجم تیر ماه سال ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اصلانخان و مادرش طبابهخانم نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در روز چهارم فروردین ماه سال ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. فرازهایی از وصیتنامه : بسم الله الرحمن الرحیم. «هل من ناصرا ینصرنى». با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و درود بر امت حزبالله و همیشه بیدار ایران وصیت من این است که پیرو ولایت فقیه باشید و از آن تا سر حد جان دفاع کنید. همیشه پیرو رهروانى باشید که حق را مىگویند اگر چه تلخ باشد. و همیشه در مقابل سخن حق تسلیم باشید. براى ما، شهیدان گریه نکنید که خدا فرموده است: «ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اله امواتا، بل احیاء عندربهم یرزقون.» «مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده شهید هستند، بلکه آنان زنده و نزد پروردگارشان روزى مىخورند.» من راهم را انتخاب کردهام و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه نخواهم داد. راه من، راه مسلمانان صدر اسلام، راه حسین، و راه اصحاب حسین است. انسان باید هدف داشته باشد، چون همه موجودات به سوى هدف مشخصى در حرکتند. پس نباید بىهدف از دنیا برویم هدف ما الله است. راه و رسم زندگى را بر طبق دستوراتى که به وسیله پیغمبران فرستاده براى ما استوار کنیم. حسین جنگید و کشته شد، و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح داد که فرمود: «لا ارى الموت السعاده» دست از روحانیت و امامتان برندارید که این روحانیت بود که اسلام را زنده نگه داشت. اگر اسلام دست ملىگرایان خاک پرست و لیبرال بود، تا به حال از بین رفته بود و هیچ اثرى از آن نبود. بله، ما باید به نداى حسین(ع) پاسخ دهیم. امام حسین در روز عاشورا فریاد برآورد که: «هل من ناصرا ینصرنى»: «آیا کسى هست مرا یارى کند؟» مگر او نمىدانست که در میان همه کفار کسى نیست تا به او کمک کند؟ پس چرا این سخن را بر زبان آورد، این سخن را صرفا به خاطر آن زمان بر زبان نیاورد، بلکه براى ما که در این قرن زندگى مىکنیم و براى تمام اعصار و قرون و همه مردم بر زبان آورد، که بعد از من کسى هست که دین خدا را یارى کند. پس، مخاطب ما هستیم و باید به نداى حسین، آموزگار آزادى و عدالت و مظهر حق و حقیقت پاسخ مثبت دهیم و بگوییم با همین «لبیک لبیک»که شنیدیم و براى پشتیبانى تو و دین و زمینه فراهم کردن براى ظهور حضرت مهدى(عج) برخاستیم و آماده جهاد و شهادتیم تا علیه دشمن کافر بجنگیم که همانا، موعدش فرا رسیده است. ما در عاشوراها مىگفتیم: اى حسین! اى کاش در صحراى کربلا بودیم و از تو پشتیبانى مىکردیم و به یارى تو مىآمدیم و در مقابل یزید مىایستادیم. حالا هم حسین است و هم کربلا و هم مبارزه. باید آنچه را که شعارش را مىدادیم، عمل کنیم، باید ما نشان دهیم که مقلد روحالله هستیم. باید ثابت کنیم که پیروان راستین مکتب اسلام هستیم.پیرو مکتب بودن تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نیست، ما نمىگوییم که اینها را انجام ندهیم که صد درصد باید انجام بدهیم ولى باید در کنار آن مبارزه باشد. مبارزه با جهل، مبارزه با نفس اماره، مبارزه با دشمن، مبارزه با بىتفاوتى که یکى از آنها که مهمترین هم مىباشد جدا شدن هر ملتى از بزرگانش مىباشد، مثلاً من بگویم: «به من چه» و آن بگوید: «به من چه» و آن دیگرى هم همین طور، و هر کس بگوید: (به عمل خودش) نه، این درست نیست. باید در جامعه امر به معروف و نهى از منکر باشد که یک وظیفه است. انسان اگر دشمن درون را کشت، دشمن خارجى کارى از پیش نمىبرد. انسان مسلمان باید تا زنده است تلاش و کوشش کند وگر نه مىگندد، به مصداق این شعر که مىگوید: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسایش ما در عدم ماست. انسان مسلمان، همیشه در تلاش است کوشش، در هرمکان و زمانى که باشد برایش فرق نمىکند. خوب، بس است دیگر سرتان را درد نیاورم. بعد از شهادتم این وصیتنامه را درمجلس ختمم بخوانید، این بدان جهت است که دشمنان اسلام بدانند، من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفتهام، بلکه آگاهانه مرگ سرخ را برگزیدهام تا اسلام و مکتبم را یارى کرده باشم و اینکه به نداى امامم پاسخ داده باشم. والسلام علیکم و رحمهاله و برکاته. منصور رئیسى
من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته ام، راهم را انتخاب و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه ندارم.
شهید منصور رئیسی زیارانی
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم الله الرحمن الرحیم.
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».
( آلعمران/ ۱۶۹).
اینجانب «علی محمددوست»، به وحدانیت خداوند (جلّجلاله) که آفرینندهی همه چیز میباشد و خداوندی که هر چه بخواهد، هست می شود و هر چه نخواهد، نیست می شود و خداوندی که از آن سوی جهان تا این سوی جهان خبر دارد و به نبوّت پیامبران الهی ـ از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) ـ اقرار مینمایم.
هدف از آمدن من به جبههی جنگ حق علیه باطل، این است که از اسلام عزیزی که پیامبر اسلام بنیانگذار آن بود، دفاع نمایم و از مملکت اسلامی ـ که نتیجهی انقلابی بس عظیم به رهبری امام خمینی (س) بوده است ـ دفاع کنم و از ناموس خود و ناموس برادران خود دفاع کنمو به ندای امام حسین (علیه السلام) ـ که در روز عاشورا فریاد کرد و گفت: «آیا کسی هست که به یاری من بیاید؟» ـ جواب دهم. من برای لبیک گفتن به ندای حسین (ع) و به فرزند پاک او، خمینی بتشکن (س)، به جبههی حق علیه باطل روانه شدم. … و اما پیامی که برای خانوادهی عزیزم دارم، این است که: به یاری قرآن بشتابید و اسلام را یاری نمایید و به سخنان فرزند حسین (ع)، که امام بزرگوارمان است و نصیحتهایی که حسینوار مینماید، گوش فرا دهید.
اگر چراغی از چراغ های این دنیای بیکران خاموش شد، نگران نباشید که اصل روشنی خود باقی است و مپندارید که آن چراغ خاموش است. اگر من هم از این دنیای فانی رفتم و در راه اسلام به درجهی رفیع شهادت رسیدم، مبادا برایم گریه و زاری نمایید که شهید باقی و زنده است.
اگر گریه و زاری کنید، روح مرا آزار
میدهید و اجر مرا هم کم میکنید. … و اما ای برادر دانشآموز! قلم تو
همچون تفنگ من تیز و بُرّنده است و با آموختن تو قلب دشمن به لرزه در
میآید. ای برادر! در سنگر مدارس از تفرقه و جدایی دوری نما، که این تفرقه
باعث جنگ و جدال میشود. ای برادری که در سنگر مدارس هستی! به دنبال علم و
دانش توأم با ایمان و یادگیری باش، نه برای گرفتن مدرک و اشغال کردن پستی؛
بلکه آموزش و پرورش به معنای واقعی آن. و اما سخنی دیگر: قرآن را حتی لحظه
ای فراموش نکنید و فرمودههای امام خمینی (س) را با جان و دل بپذیرید.
۱۴/۱۲/۱۳۶۰
http://abeyek.com/%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d8%aa%d9%88-%d9%82%d9%84%d8%a8-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86-%d8%a8%d9%87/
http://tashohada.ir/shohada_item/id,134/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C.html
بسم رب شهدا والصدیقین
شهید رسول فرجی، در ششم تیر ۱۳۴۲، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش امیرخان و مادرش شهرهبانو نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1130/%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1.html?action=form&id=1
شهید رسول فرجی، (روستای خوزنان/آبیک)
در 21 بهمن سال ۶۴، در فاو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
حمیدرضا حسینینژاد، : دوم تیر ۱۳۴۶، در روستای حسینآباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش همتعلی، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
منابع:بسم رب شهدا و.الصدیقین
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1576
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1700
بسم رب شهدا و الصدیقین
شهید علی سلیمانی ها
این شهید بزرگوار در روز دهم مهر ماه سال ۱۳۴۸، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش ولیالله، کشاورزی میکرد و مادرش معصومه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود که از سوی یگان بسیج استان در جبهه حضور یافت. در روز دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۶، در کرمانشاه دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازهایی بر وصیت نامه شهید بزرگوار: بسم الله الرحمن الرحیم. ای زمان! شاهد باش و ای زمین! گواه باش، که من رفتم تا ندای «حسین» (ع) را ـ که در دشت «کربلا» و در میان آن خاموش پست و در غوغای چکاچک شمشیرها و نیزهها و از پس تمام مظلومیتهای تاریخ برآمد ـ جواب گویم و خون بیارزشم را در التزام رکاب فرزند برومندش «روح الله» به درگاه احدیت هدیه بَرَم و بگویم: «اگر دین «محمد» (ص) با خون من قوام مییابد، پس ای شمشیرهای آخته! مرا در برگیرید و به سوی دیار عاشقان سوقم دهید؛ آنجایی که فقط پرواز است و پرواز.»
اینک که این وصیتنامه را مینویسم، حالتی دیگر دارم. روحم در پرواز است. به امام «حسین» (ع) میاندیشم؛ به آموزگار شهادت. به آن که با قیامش درس آزادگی به ما داد، که بیایید مرا از این زندان برهانید، تا به سان مرغی سبکبال، آزاد و رها از تعلقات دنیوی به سوی او پر کِشم؛ کسی که از اویم و عشقم این است که به سویش بروم. من با شهادتم، غاصبان «قدس»، «حرمین شریفین»، «عتبات عالیات» و تمامی امکنهی مقدسه و کاخنشینان شرق و غرب را به زنجیر خواهم کشید؛
همان سان که مولایم «حسین» (ع) تمامی ظالمین را به محاکمه کشید. تو ای تاریخ و ای کربلای ایران! شاهد باش که من با خونم به سالارم عرض کردم: «یا ابا عبدالله! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه» آری! شهادت، زینت «محمد» (ص) و آل اوست و میراث گرانبهای ما است و چه باک از شهادت، که خود تولدی نوین است. «خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار». ۰۴/۱۲/۱۳۶۶. علی سلیمانیها
بسم رب شهدا و الصدیقین
سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت با تقدیر از 30 نفر از فعالین حوزه ایثار و شهادت در فضای مجازی برگزار شد.
نوید شاهد: سومین
همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت روز دوشنبه 16 اسفندماه با حضور
حجتالاسلاموالمسلمین سید محمدعلی شهیدی نماینده ولیفقیه، معاون رییس
جمهوری و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران، سردار محسن انصاری قائم مقام
بنیاد، کامیار ثقفی رییس دانشگاه شاهد و عضو شورای عالی فضای مجازی، علیرضا
کریمیان رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد و دبیر سومین همایش
جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت، بهروز بزرگی رییس مرکز ارتباطات و
مراجعات بنیاد، محمود پاکدل رییس مرکز نوسازی و تحول اداری بنیاد، عباس
کاهه مدیرکل حوزه نمایندگی ولی فقیه، حمیدعلی صمیمی مدیرکل بنیاد تهران
بزرگ و حسینعلی بیات مدیرکل هنری بنیاد، تعدادی از فعالین حوزه ایثار و
شهادت در فضای مجازی و جمعی از خانواده های شهدا و ایثارگران در مجتمع
فرهنگی سیدالشهدا (ع) برگزار شد.
بسم رب شهدا والصدیقین
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2876
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,3106/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%B2.html?action=form&id=1
بسم رب شهدا و الصدیقین
شهید بهمن بیگ زاده: سوم آذر ۱۳۴۹، در روستای چلنی از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش امرالله، کارگر بود و مادرش زینببیگم نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد تا اینکه در سال 1394 در تفحص پیکر مطهر شهید بهمن بیگزاده به همراه کارت شناسایی، پلاک و تکهای از لباسش نیز شناسایی گردید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای آبیک به خاک سپرده شد. شهید نوجوان آبیکی که شهید فهمیده آبیک میتوان نامید، کمسن و سالترین شهید استان قزوین و شهرستان آبیک است.
بسم رب شهدا والصدیقین
نام |
سلیمان نجاران |
نام پدر | رجبعلی |
نام مادر | زهرا |
محل شهادت | فاو |
بیوگرافی |
نجاران، سلیمان: ششم اردیبهشت ۱۳۴۰، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رجبعلی، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین