- ۰ نظر
- ۲۷ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۵۹
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
خائنها، همیشه با اسلام عزیز کینه توزی و دشمنی دارند.
بسم رب شهدا والصدیقین
شهید حسینعلی حقوردی، در دوم آبان ۱۳۴۵، در روستای شهرک از توابع شهر زنجان دیده
به جهان گشود. پدرش علی، کارگری میکرد و مادرش نارخانم نام داشت. تا اول
متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. سیام آبان ۱۳۶۴، در
بانه هنگام درگیری با گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید
شد. مزار او در گلزار شهدای پایین شهر زادگاهش قرار دارد.
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
این شهید بزرگوار در روز پنجم تیر ماه سال ۱۳۴۴، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اصلانخان و مادرش طبابهخانم نام داشت. دانشآموز دوم متوسطه بود که از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در روز چهارم فروردین ماه سال ۱۳۶۱، در شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. فرازهایی از وصیتنامه : بسم الله الرحمن الرحیم. «هل من ناصرا ینصرنى». با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و درود بر امت حزبالله و همیشه بیدار ایران وصیت من این است که پیرو ولایت فقیه باشید و از آن تا سر حد جان دفاع کنید. همیشه پیرو رهروانى باشید که حق را مىگویند اگر چه تلخ باشد. و همیشه در مقابل سخن حق تسلیم باشید. براى ما، شهیدان گریه نکنید که خدا فرموده است: «ولاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل اله امواتا، بل احیاء عندربهم یرزقون.» «مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده شهید هستند، بلکه آنان زنده و نزد پروردگارشان روزى مىخورند.» من راهم را انتخاب کردهام و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه نخواهم داد. راه من، راه مسلمانان صدر اسلام، راه حسین، و راه اصحاب حسین است. انسان باید هدف داشته باشد، چون همه موجودات به سوى هدف مشخصى در حرکتند. پس نباید بىهدف از دنیا برویم هدف ما الله است. راه و رسم زندگى را بر طبق دستوراتى که به وسیله پیغمبران فرستاده براى ما استوار کنیم. حسین جنگید و کشته شد، و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح داد که فرمود: «لا ارى الموت السعاده» دست از روحانیت و امامتان برندارید که این روحانیت بود که اسلام را زنده نگه داشت. اگر اسلام دست ملىگرایان خاک پرست و لیبرال بود، تا به حال از بین رفته بود و هیچ اثرى از آن نبود. بله، ما باید به نداى حسین(ع) پاسخ دهیم. امام حسین در روز عاشورا فریاد برآورد که: «هل من ناصرا ینصرنى»: «آیا کسى هست مرا یارى کند؟» مگر او نمىدانست که در میان همه کفار کسى نیست تا به او کمک کند؟ پس چرا این سخن را بر زبان آورد، این سخن را صرفا به خاطر آن زمان بر زبان نیاورد، بلکه براى ما که در این قرن زندگى مىکنیم و براى تمام اعصار و قرون و همه مردم بر زبان آورد، که بعد از من کسى هست که دین خدا را یارى کند. پس، مخاطب ما هستیم و باید به نداى حسین، آموزگار آزادى و عدالت و مظهر حق و حقیقت پاسخ مثبت دهیم و بگوییم با همین «لبیک لبیک»که شنیدیم و براى پشتیبانى تو و دین و زمینه فراهم کردن براى ظهور حضرت مهدى(عج) برخاستیم و آماده جهاد و شهادتیم تا علیه دشمن کافر بجنگیم که همانا، موعدش فرا رسیده است. ما در عاشوراها مىگفتیم: اى حسین! اى کاش در صحراى کربلا بودیم و از تو پشتیبانى مىکردیم و به یارى تو مىآمدیم و در مقابل یزید مىایستادیم. حالا هم حسین است و هم کربلا و هم مبارزه. باید آنچه را که شعارش را مىدادیم، عمل کنیم، باید ما نشان دهیم که مقلد روحالله هستیم. باید ثابت کنیم که پیروان راستین مکتب اسلام هستیم.پیرو مکتب بودن تنها نماز خواندن و روزه گرفتن نیست، ما نمىگوییم که اینها را انجام ندهیم که صد درصد باید انجام بدهیم ولى باید در کنار آن مبارزه باشد. مبارزه با جهل، مبارزه با نفس اماره، مبارزه با دشمن، مبارزه با بىتفاوتى که یکى از آنها که مهمترین هم مىباشد جدا شدن هر ملتى از بزرگانش مىباشد، مثلاً من بگویم: «به من چه» و آن بگوید: «به من چه» و آن دیگرى هم همین طور، و هر کس بگوید: (به عمل خودش) نه، این درست نیست. باید در جامعه امر به معروف و نهى از منکر باشد که یک وظیفه است. انسان اگر دشمن درون را کشت، دشمن خارجى کارى از پیش نمىبرد. انسان مسلمان باید تا زنده است تلاش و کوشش کند وگر نه مىگندد، به مصداق این شعر که مىگوید: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسایش ما در عدم ماست. انسان مسلمان، همیشه در تلاش است کوشش، در هرمکان و زمانى که باشد برایش فرق نمىکند. خوب، بس است دیگر سرتان را درد نیاورم. بعد از شهادتم این وصیتنامه را درمجلس ختمم بخوانید، این بدان جهت است که دشمنان اسلام بدانند، من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفتهام، بلکه آگاهانه مرگ سرخ را برگزیدهام تا اسلام و مکتبم را یارى کرده باشم و اینکه به نداى امامم پاسخ داده باشم. والسلام علیکم و رحمهاله و برکاته. منصور رئیسى
من چشم و گوش بسته به دیدار مرگ نرفته ام، راهم را انتخاب و از کشته شدن در راه هدف مقدسى که دارم، هراسى به دل راه ندارم.
شهید منصور رئیسی زیارانی
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم الله الرحمن الرحیم.
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».
( آلعمران/ ۱۶۹).
اینجانب «علی محمددوست»، به وحدانیت خداوند (جلّجلاله) که آفرینندهی همه چیز میباشد و خداوندی که هر چه بخواهد، هست می شود و هر چه نخواهد، نیست می شود و خداوندی که از آن سوی جهان تا این سوی جهان خبر دارد و به نبوّت پیامبران الهی ـ از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) ـ اقرار مینمایم.
هدف از آمدن من به جبههی جنگ حق علیه باطل، این است که از اسلام عزیزی که پیامبر اسلام بنیانگذار آن بود، دفاع نمایم و از مملکت اسلامی ـ که نتیجهی انقلابی بس عظیم به رهبری امام خمینی (س) بوده است ـ دفاع کنم و از ناموس خود و ناموس برادران خود دفاع کنمو به ندای امام حسین (علیه السلام) ـ که در روز عاشورا فریاد کرد و گفت: «آیا کسی هست که به یاری من بیاید؟» ـ جواب دهم. من برای لبیک گفتن به ندای حسین (ع) و به فرزند پاک او، خمینی بتشکن (س)، به جبههی حق علیه باطل روانه شدم. … و اما پیامی که برای خانوادهی عزیزم دارم، این است که: به یاری قرآن بشتابید و اسلام را یاری نمایید و به سخنان فرزند حسین (ع)، که امام بزرگوارمان است و نصیحتهایی که حسینوار مینماید، گوش فرا دهید.
اگر چراغی از چراغ های این دنیای بیکران خاموش شد، نگران نباشید که اصل روشنی خود باقی است و مپندارید که آن چراغ خاموش است. اگر من هم از این دنیای فانی رفتم و در راه اسلام به درجهی رفیع شهادت رسیدم، مبادا برایم گریه و زاری نمایید که شهید باقی و زنده است.
اگر گریه و زاری کنید، روح مرا آزار
میدهید و اجر مرا هم کم میکنید. … و اما ای برادر دانشآموز! قلم تو
همچون تفنگ من تیز و بُرّنده است و با آموختن تو قلب دشمن به لرزه در
میآید. ای برادر! در سنگر مدارس از تفرقه و جدایی دوری نما، که این تفرقه
باعث جنگ و جدال میشود. ای برادری که در سنگر مدارس هستی! به دنبال علم و
دانش توأم با ایمان و یادگیری باش، نه برای گرفتن مدرک و اشغال کردن پستی؛
بلکه آموزش و پرورش به معنای واقعی آن. و اما سخنی دیگر: قرآن را حتی لحظه
ای فراموش نکنید و فرمودههای امام خمینی (س) را با جان و دل بپذیرید.
۱۴/۱۲/۱۳۶۰
http://abeyek.com/%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d8%aa%d9%88-%d9%82%d9%84%d8%a8-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86-%d8%a8%d9%87/
http://tashohada.ir/shohada_item/id,134/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C.html
بسم رب شهدا والصدیقین
شهید رسول فرجی، در ششم تیر ۱۳۴۲، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش امیرخان و مادرش شهرهبانو نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1130/%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1.html?action=form&id=1
شهید رسول فرجی، (روستای خوزنان/آبیک)
در 21 بهمن سال ۶۴، در فاو بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
حمیدرضا حسینینژاد، : دوم تیر ۱۳۴۶، در روستای حسینآباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش همتعلی، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
منابع:بسم رب شهدا و.الصدیقین
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1576
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1700
بسم رب شهدا و الصدیقین
شهید علی سلیمانی ها
این شهید بزرگوار در روز دهم مهر ماه سال ۱۳۴۸، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش ولیالله، کشاورزی میکرد و مادرش معصومه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود که از سوی یگان بسیج استان در جبهه حضور یافت. در روز دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۶، در کرمانشاه دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازهایی بر وصیت نامه شهید بزرگوار: بسم الله الرحمن الرحیم. ای زمان! شاهد باش و ای زمین! گواه باش، که من رفتم تا ندای «حسین» (ع) را ـ که در دشت «کربلا» و در میان آن خاموش پست و در غوغای چکاچک شمشیرها و نیزهها و از پس تمام مظلومیتهای تاریخ برآمد ـ جواب گویم و خون بیارزشم را در التزام رکاب فرزند برومندش «روح الله» به درگاه احدیت هدیه بَرَم و بگویم: «اگر دین «محمد» (ص) با خون من قوام مییابد، پس ای شمشیرهای آخته! مرا در برگیرید و به سوی دیار عاشقان سوقم دهید؛ آنجایی که فقط پرواز است و پرواز.»
اینک که این وصیتنامه را مینویسم، حالتی دیگر دارم. روحم در پرواز است. به امام «حسین» (ع) میاندیشم؛ به آموزگار شهادت. به آن که با قیامش درس آزادگی به ما داد، که بیایید مرا از این زندان برهانید، تا به سان مرغی سبکبال، آزاد و رها از تعلقات دنیوی به سوی او پر کِشم؛ کسی که از اویم و عشقم این است که به سویش بروم. من با شهادتم، غاصبان «قدس»، «حرمین شریفین»، «عتبات عالیات» و تمامی امکنهی مقدسه و کاخنشینان شرق و غرب را به زنجیر خواهم کشید؛
همان سان که مولایم «حسین» (ع) تمامی ظالمین را به محاکمه کشید. تو ای تاریخ و ای کربلای ایران! شاهد باش که من با خونم به سالارم عرض کردم: «یا ابا عبدالله! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه» آری! شهادت، زینت «محمد» (ص) و آل اوست و میراث گرانبهای ما است و چه باک از شهادت، که خود تولدی نوین است. «خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگهدار». ۰۴/۱۲/۱۳۶۶. علی سلیمانیها
بسم رب شهدا والصدیقین
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2876
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,3106/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%B2.html?action=form&id=1
بسم رب شهدا والصدیقین
نام |
سلیمان نجاران |
نام پدر | رجبعلی |
نام مادر | زهرا |
محل شهادت | فاو |
بیوگرافی |
نجاران، سلیمان: ششم اردیبهشت ۱۳۴۰، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رجبعلی، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
14 بهمن سالروز شهادت این شهید است:، نصرالله بختیاری چهارم فروردین ۱۳۳۵، در روستای یانسآباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش لطفالله، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارمند اداره پست بود. ازدواج کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. چهاردهم بهمن ۱۳۵۹، در میمک توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=81
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا و الصدیقین
حاجی علی حضرتی | |
نام پدر | اسمعلی |
نام مادر | معصومه |
محل شهادت | شلمچه |
بیوگرافی |
حضرتی، حاجیعلی: چهارم فروردین ۱۳۴۷، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش اسمعلی، کشاورز بود و مادرش معصومه نام داشت. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش و سوختگی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. |
محل تولد | آبیک - قشلاق | تاریخ تولد | ۱۳۴۷/۰۱/۰۴ |
محل شهادت | شلمچه | تاریخ شهادت | ۱۳۶۵/۱۱/۰۲ |
استان محل شهادت | خوزستان | شهر محل شهادت | خرمشهر |
وضعیت تاهل | مجرد | درجه نظامی | |
تحصیلات | نامشخص | رشته | - |
عملیات | سال تفحص | ||
محل کار | بنیاد تحت پوشش | ||
مزار شهید | قزوین - آبیک - قشلاق |
بسم رب شهدا و الصدیقین
بسم رب شهدا و صدیقین
بسم رب شهدا و صدیقین
بسم رب شهدا والصدیقین
وصیت نامه شهیدسید اسماعیل طباطبائی
چه کنم همه مطالبی که نوشتم از عمق وجودم بر می آید ولی می ترسم صبرتان بسر آید والا تمام وصیتم را از خدا یاری می خواستم همه اش وصف صفات خدا وپیامبرانش وامامانش وجانشینانش وبزرگ نائب مهدی می گفتم. خدایا تو با قدرتت عظمت خود وپیامبران ومردان راستین به ما بشناسان اسلام برملت شهید پرور ایران واسلام، آفرین بر شما که هیچ پیامبری آن قدر یارویاور نداشت .آفرین بر شما هیچ امامی این قدر امت نداشت .آفرین برشما درود ملائک الله برشما وامید است سربلندی شما استمرار داده وشما افتخار حاکمیت دین خداویاری حجت ابن الحسن ونائبش را هیچ داشته باشید وصیت بنده به پدر بزرگوار ومادر پاک دامن مومنه من در زندگی فرزند خوبی برای شما نبودم وهیچ گاه نتوانستم به وظیفه خود عمل کنم. امیدوارم همانطوری که خودتان بار ها فرمودید: مرا سرباز امام زمان کردید وخدمت اسلام قرار دادید. امید است به یاری خدا اینگونه باشم وشماهم مرا مورد عفو قرار دهید که اگر شما بزرگواران مرا نبخشید می دانم خدایم مرا مورد عفو قرار نخواهد داد. سخت به عفو شما وخداوندیکتا محتاجم .پدر جان همانطور برای هدایت ما دعا می کردی امید است دعایت را در حق ما بعد از شهادت هم فراموش نکنید وهمان طور با نام حسن(ع) اشک می ریختی حال هم به یاد مظلومیت حسین(ع) اشک بریز همانطور که در شهادت برادرم حمد خدا را درجمع مردم گفتی در جمع مردم تشیع جنازه من بگو ومن می دانم آن چه حق توست در گردن من بود عمل نکردم باز هم می گویم. مرا ببخش مادر بزرگوارم ای کسی که از ضعف مر ا به قو ت رساندی و با وضو شیرم دادی ونماز شب در دوران حمل وشیر خوارگی ام نمودی . بیش از پیش حق راستی سلام فرزند حقیرت را از جبهه جهاد در راه خدا بپذیر ومرا ببخش که سخت به عفو تو محتاجم امیدوارم همچون حضرت زینب(س) که پسرش را در راه حسین(ع)به شهادت گاه آورد صبر استقامت بورزی تا اجر او را بدست آوری من به شما خانواده محترم قول می دهم من و برادر شهیدم سید ابراهیم در روز قیامت منتظر هستیم تا شمارا به جایگاه بهشتیان ببریم. به یاری خدا انشا الله همانطور که تا به حال علاقه به روحانیت را ازدست نداده اید؛ بلکه به بنده لطف داشتید امید وارم همینطور پیش بروید .اما برادران وخواهرانی که درتشیع جنازه من شرکت می کنید امیدوارم علاقه به اسلام و روحانیت را دردلها یتان زیادکنید که اسلام و روحانیت یعنی حافظ قرآن بودند که این همه عظمت به بار آوردند چه در گذشته تاریخ سیدجمال ها و مدرس ها و شهید نوری ها ونواب صفوی ها وهمه کوشیدند تا مردم را هدایت و از بوغ استعمارگران نجات بدهند. امام را تنها نگذارید او در بین نائبان عام وامام زمان (عج) کاملترین و بارز ترین آنهاست .همانطور که دربین پیامبران کاملترین پیامبر خاتم انبیاء است واو کاملترین نائب مهدی است. اوست که مارا از بدبختی وبیچار گی ها وظلم نجات داده است. امید است قلبش را از خودتان خوشحال کنید تااین انقلاب به انقلاب امام زمان(عج) متصل گردد. از همه کسانی که به شکلی از من بدی دیدند امیدوارم مرا عفو کنید خدا یار همه شما باشد . والسلام علی عبادالله الصالحین
سید اسماعیل طباطبائی
مردم آب یک به احترام این شهید بزرگوار یادبودی از وی در مصلای او ساختند و امروز خیابان اصلی شهر و پادگان آب یک قزوین به نام پادگان شهید سید اسماعیل طباطبائی مزین است.
به گزارش سوادکوه آنلاین، شهید اسما عیل طباطبائی در سال1333 در روستای دودانگه واقع در ساری دیده به جهان گشود .این شهید بزرگوار از نظر اخلاقی یک معلم برای دوستان بود . وی دوران ابتدایی و راهنمایی را در پل سفید گذراند و بعد از آن به دلیل علاقه اش به روحانیت به حوزه های علمیه شهمیرزاد و بهشهر رفت و در آنجا توانست روحانی شود . در 24 سا لگی ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند شد. شهید ابراهیم طباطبائی در دوران قبل از انقلاب به همراه برادر شهیدش سید اسماعیل همواره علیه نظام طاغوت در حال مبارزه بود . وی بارها از سوی ساواک مورد تعقیب و حتی چند بار دستگیر شد که بعد از مدت کوتاهی به خاطر ندانستن هویت واقعی اش آزاد شد. این روحانی جلیل القدر بعد از انقلاب به عنوان امام جمعه شهر آب یک قزوین مشغول فعالیت شد. روحیه جهادی و بشاش او سبب شد تا در مدت کوتاهی ارتباط عاطفی عمیقی میان او و مردم این شهر به وجود بیاید به طوری که هنوز بعد از گذشت سالها از شهادتش هر ساله در روز شهادتش عده ای از آب یک به ملاقات پدر این شهید بزرگوار می آیند. شهید طباطبائی موجب تغیرات شگرفی در آن منطقه شد. باشروع جنگ تحمیلی و بعد از شهادت برادر کوچکترش سید ابراهیم، سید اسماعیل بار سنگینی را بر روی دوش های خود احساس می کرد چرا که سید ابراهیم تربیت شدۀ او بود و همواره می گفت«انصاف نیست من خود راه سعادت را به این کودک آموخته ام و حالا که او رفته من از سعادت باز بمانم»، سید اسماعیل بعد از شهادت برادر بارها به عنوان یک بسیجی از قزوین به سوی مناطق جنگی اعزام شد و با وجود داشتن 4 دختر و علی رقم توصیه های مکرر اطرافیان مبنی بر نداشتن وظیفه برای رفتن به جبهه تا لحظه شهادت این واجب را ترک نگفت. این شهید بزرگوار سرانجام در تاریخ 27/10/65 در مشهد شلمچه به علت اصابت ترکش شهد شیرین شهادت را نوشید. پیکر مطهرش پس از تشیع در آب یک قزوین به سوادکوه منتقل شد و در گلزار شهداء پل سفید به خاک سپرده شد .البته ناگفته نماند که اهالی آب یک تلاش کردند تا این شهید در شهر آب یک به خاک سپرده شود ولی فاصله زیاد محل سکونت پدر و مادر شهید با شهر آبیک باعث شد از این امر منصرف شوند. مردم آب یک به احترام این شهید بزرگوار یادبودی از وی در مصلای او ساختند و امروز خیابان اصلی شهر و پادگان آب یک قزوین به نام پادگان شهید سید اسماعیل طباطبائی مزین است.
منبع:
(روحش شاد و یادش گرامی باد)
من این را فهمیدم که جهان برای بشر آزمایشگاه است و آزمایش ها مشکلاتی را در پی دارد کسی که از آزمایش ها پیروز بیرون می آید که از او یاری بخواهد، که (( ایاک نعبد و ایاک نستعین)).
همه ی مطالبی را نوشتم از عمق و وجودم بر می آید و همه اش وصف صفات خدا و پیامبرانش و امامانش و جانشینانش و بزرگ نایب مهدی تنها سخنی است که دوست دارم بنویسم. خدایا! تو با قدرت و عظمت خود راه پیامبران و مردان راستین را به ما بنشاسان.
خواهر صابر و متقی ام! امید است خداوند صبر و زینب کبری را به ما عنایت کند و تو پیام رسان خون شهیدان باشی و در هر کجا می توانی، تفاوت بین شهدا و مرگ را برای همه بازگو کن که شهادت فقط از آن اولیاء خداست و جهاد چنین است که علی (ع) فرمود: (( إن الجهاد باب من ابواب الجنه فتح الله بخواص اولیاء )).
برادر بزرگوارم! هم فکر و هم اندیشه ام! امید است بتوانی ادامه دهنده راه هر دوی ما باشی. بار مسئولیت شما بیشتر شده است. امید است به یاری خدا بار عظیم مسئولیت را به سر منزل مقصود برسانی.
همسرم!... مسلماً شهید از خانواده اش اننتظار دارد که خودشان را آماده کنند برای هم نشینی او. پس حرکتی را که از اول با من شروع کردی تشویق می کنم. به یاری خدا این حرکت را ادامه بده تا زودتر به من بپیوندی.
امیدوارم علاقه به اسلام و روحانیت را در دل هایتان زیاد کنید که اسلام و روحانیت، حافظان قرآن بودند که این همه عظمت به بار آوردند.
سمیه، دخترم نام تو را هم نام اوّلین شهید اسلام گرفتم که جز به پیامبر و
اسلام به هیچ چیز فکر نکنی . سمانه من نامت را نام مادر امام نهم(ع) گرفتم
تا فرزندانت همچون فرزندان امام هشتم گردند. صفیه جان وقتی بزرگ شدی، وصیت
نامه مرا خواندی بدان زن برگزیده شوی.
بسم الرب شهدا و صدیقین
پخش فیلم مربوطه:
دانلود فیلم مربوطه: