نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

بسم رب شهدا و الصدیقین










جعفر فرجی، هشتم خرداد ۱۳۴۰، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش امامقلی، کارگر بود و مادرش فرنگ نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم فروردین ۱۳۶۱، در محور دزفول ـ شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به گزارش نوید شاهد قزوین:

زندگینامه شهید جعفر فرجی

جعفر فرجی، هشتم خرداد ۱۳۴۰، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش امامقلی، کارگر بود و مادرش فرنگ نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم فروردین ۱۳۶۱، در محور دزفول ـ شوش بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.






http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=541#

http://www.shahidfaraji.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=1&Itemid=2

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین









شهید طاهر عاشوری، پانزدهم مهر ۱۳۳۷، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش منصور، کشاورز بود و مادرش کافیه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=499

https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/494605

شهید، طاهر عاشوری: من، سربازطاهر عاشوری، فرزند منصور، علاقه ی زیادی به خدمت در راه وطنم دارم. سال ۵۸ به سربازی رفتم؛ اما بعد از ۸ ماه خدمت، دست هایی که در کار بود، من و هم دوره ای هایم را از خدمت زیر پرچم معاف کرد و من با برگه ی پایان خدمت به خانه برگشتم. همیشه آرزوی این را داشتم که روزی دوباره لباس مقدس سربازی را به تن کنم و در یک چنین شرایط مهمی از مرز و بوم کشورم پاسداری کنم، تا این که جنگ چندین کشور توسط نوکران و مزدوران آمریکا، به خصوص صدام یزید -این نوکر حلقه به گوش آمریکا- به ملت ما تحمیل شد و دیری نگذشت و من به آرزوی خود رسیدم. از طریق بخش تبلیغات رادیو از متولدین ۳۷ خواسته شد که خود را به ژاندارمری معرفی نمایند و من با مسؤولیتی که در راه خدا و دفاع از میهن عزیزمان حس کرده بودم و با تمام شوق و علاقه ای که داشتم، خودم را به ژاندارمری معرفی کردم و مجدداً بعد از یک ماه آموزش در پادگان ۰۶ تهران، با تعدادی از برادران سربازبه جبهه های حق علیه باطل اعزام شدم. من تحت رهبری امام و با هدفی مشخص و آگاهانه به جنگ علیه ضد انقلاب و ضد خدا پرداختم و شرکت در این راه خدایی را افتخار می دانم و در این راه، دشمنان را با همکاری دیگر نیروهای اسلام به شکست حتمی خواهم رساند و پیروز خواهیم شد و اگر در این راه کُشته شدم، این مایه ی افتخار من است که در این راه به درجه ی شهادت برسم. با فریادی بلند می گویم: ای آمریکا و سایر کشورهای حلقه به گوش و مزدوران آمریکا! شما که از داخل و خارج مرزها علیه انقلاب ما بر می خیزید، باید بدانید که ما سربازان امام زمان(عج) به رهبری نایب بر حقش، نقشه های شوم شما را خنثی می کنیم و با کمترین و اولین فرصت نوکران شما را به دَرَک واصل می کنیم و همان طور که تاکنون دیدید، تمامی فعالیت ها و همکاری های تان با صدام یزید -چه از طریق نیروی انسانی و چه از طریق ادوات و سلاح ها- با حملات اسلام متلاشی شده اند. شما باید بدانید تا خون در رگ ما است، تقاص خون شهیدان مان را از شما خواهیم گرفت و به راه شان -که راه حسین(ع) و راه خدا است- ادامه خواهیم داد و اگر هم کشته شویم، افتخار می کنیم و شما می دانید و باید بدانید که با رهبری قلب مستضعفان و مسلمانان ایران، خمینی -بت شکن زمان- بت های دنیا را خواهیم شکست و با همکاری دیگر مستضعفان و مسلمانان دنیا، انقلاب اسلامی را به تمامی کشورهای اسلامی صادر خواهیم کرد. ...و ای خدا! مرا جزو سربازان امام زمان(عج) قرار بده و به آرزوی دیگرم یعنی این که بعد از پیروزی جنگ -برای اولین بار- در کشورهای خارج جمهوری اسلامی پیاده شود، برسان. ...و ای مزدوران! ما در راه حق مبارزه می کنیم و با شرافت و افتخار برای پدران، مادران، خواهران و برادران خود میراث می گذاریم. ...و شما ای برادران بسیجی! باید بدانید که نزد پروردگار هیچ قطره ای با ارزش تر از قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود، نیست. آرزوی دیگرم این که به زودی و با پیروزی در جنگ، انقلاب اسلامی در کشور عراق پیاده شود تا ملت ها بتوانند به زیارت قبور متبرکه ی ائمه اطهار بروند. درود خدا بر شما ای مادرم؛ با تمام زحماتی که برایم کشیدی، در آخر مرا یک سرباز بار آوردی تا بتوانم در راه خدا با دشمنان الله بجنگم. چون کوه استقامت کن و از نام و یاد خدا غافل نشو و در راه دین بکوش و قامتت را بالا گیر و ندای «الله اکبر، خمینی رهبر» سر بده و فریاد شهیدان راه خدا را به گوش مردم برسان که همانا پیروی کردن از خدا، قرآن و خمینی است. امکان دارد اتفاقی واقع شود و جنازه ی من به دست شما نرسد؛ لذا به یاد شهدای کربلا باشید و ناراحتی به خود راه ندهید. در آخر می خواهم همگی پیرو ولایت فقیه باشید و علیه ظلم و ستم و تمامی قدرت های شیطانی بجنگید و در نمازهای تان دعا کنید که نیروهای اسلام به هدف شان برسند و دعا کنید و بگویید: خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار. (۱۴۹۳۷۱۸) با نهایت احترام؛ سرباز احتیاط ۳۷ طاهر عاشوری




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین









در اولین روز سال 1342 در یکى از روستاهاى شهرستان طالقان خانواده افتخارى هدیه‌اى خداى دریافت کردند و نام او را که از تبار حسین (علیه السلام) بود، سید شهاب‌الدین نهادند، سید تحت تعلیمات قرآن کریم بزرگ شد و ضمن تحصیل، به فعالیت‌هاى قرآنى روى آورد. در همان دوران، نوجوانى شایسته سربازى روح‌الله (س) شد و علم نهضت سبز خمینى (س) را در زادگاهش بر دوش گرفت و با عشق و ارادت به علمدار کربلا در این مسیر پیش رفت. آشنایى با اندیشه هاى خمینى کبیر (س) او را به دنیایى جدید وارد کرد. پس از پیروزى انقلاب، با هدف حفظ دستاوردهاى انقلاب و پاسدارى از خون شهدا، فعالیت‌هایى را در شهرهاى هشتگرد، کرج و تهران دنبال کرد. همزمان با تحمیل جنگ نابرابر به میهن، تحصیل را رها کرد و به جهاد پرداخت. وى در این دوران، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد. و مسوولیت اتاق جنگ سپاه هشتگرد را به عهده گرفت. افتخارى براى مدتى نیز در سپاه ناحیه ساوجبلاغ و کرج فعالیت کرد وآن گاه از طرف لشکر 10 سیدالشهدا (علیه اسلام) به عنوان معاون گردان به جبهه‌هاى نبرد حق علیه باطل شتافت. سید شهاب‌الدین در زمان حضور در شهر، براى اعتلاى فرهنگ زادگاهش، به تأسیس کتابخانه و انجمن اسلامى مبادرت کرد. رشادت‌ها و دلاورى‌هایش در عملیات‌هاى بسیارى در سمت فرماندهى گردان، باعث شد که دشمن بعثى، انگشت نشانه روى او بگذارد و او را هدف کینه‌هایش قرار دهد. سرانجام یکى دیگر از فرزندان زهرا (علیها السلام) در تاریخ 1362/12/10 در جزیره مجنون سر بر دامان مادر نهاد و شهد شیرین شهادت در کامش ریخته شد و با اصابت گلوله‌اى از سوى دشمن، به دیدار معبود شتافت

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/422979/

https://www.golzar.info/163174/

https://rasekhoon.net/mashahir/show/581280/

https://vahidmajidi.com/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C

سردار شهید «سیدشهاب الدین افتخاری» فرزند « سیدعلی» در سال 1343، در «پراچان» طالقان چشم به جهان گشود. وی تا مقطع سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و این پاسدار رزمنده بعد از مجاهدت ها و رشادت ها در حالیکه فرماندهی لشکر شیدالشهدا را بر عهده داشت در عملیات خیبر در جزیره مجنون بر اثر اصابت تیر به بدن در دهم اسفند ماه 1362، در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک در جوار شهدای دیگر این مرز و بوم آرمیده است.

از سردار شهید «سید شهاب الدین افتخاری» وصیت نامه ای در دست است که فرازی از این وصیت نامه نورانی را که در ابتدا با کلام پروردگار در آیه 76 سوره نساء آغاز شده است و در ادامه در وصیت نامه خود پیام هایی برای ملت شهید پرور ایران را در ادامه خبر می خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره مبارکه النساء آیه ۷۶
«الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِیاءَ الشَّیطانِ ۖ إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفًا﴿۷۶﴾»
کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است
.

پروردگارا ! به روان مقدس محمد و آل محمد رحمت فرست و مرزهای اسلام را از حمله دشمنان در پناه خود مصون و محفوظ بدار و مرزبانان ما را در ایفای وظایفی که به عهده دارند، حمایت فرما.

با عرض سلام و درود بیکران به پیشگاه حضرت بقیه الله اعظم امام زمان ارواحنا فداه.

با سلام و درود بیکران به پیشگاه نائب آن حضرت امام امت موسی زمان بت شکن دوران، پیر جماران و همچنین با سلام و درود بیکران به روان پاک شهیدان.

این حقیر شهادت می دهم خدا یکی است و شریکی ندارد و شهادت می دهم که حضرت محمد (ص) پیامبر و فرستاده خدا و آخرین پیامبر اسلام است و شهادت می دهم که دوازده امام اول حضرت علی (ع) و آخر آن امام زمان مهدی موعود جانشین حضرت محمد (ص) می باشند که آن حضرت مهدی غائب است امید است روزی ان شاء الله ظهور کنند و عالم را پر از عدل و عدالت نماید.

اینجانب سید شهاب الدین افتخاری فرزند سید علی با کمال میل تشخیص به جبهه حق علیه باطل رفتم تا از اسلام و قرآن دفاع نمایم اگر در این راه مقدس شهادت نصیبم شد چه بسیار خوب و چه چیزی بهتر از شهادت و اما مسائلی را که باید بیان کنم این است که ای امت عزیز و قهرمان ایران همانطوری که تا حال در صحنه بودید باشید و امام امت را تنها نگذارید که می دانم نمی گذارید.

قدر امام را بدانید و به حرفهای او جامه عمل بپوشانید که رضای خدا در آن است دنبال روحانیت مبارز باشید که روحانیت بود که ما را از جهل و گمراهی نجات داده است. به جبهه بروید و جبهه ها را پر کنید که راه قدس از کربلا می گذرد با شایعه سازان و منافقین و آنهائیکه به هر نحوه ای می خواهند به انقلاب ضربه بزنند بجنگید که رستگار خواهید شد.

چنان پا به عرصه جنگ نهید که گویا مانند جد بزرگوارمان امام حسین (ع) وارد جنگ شدید و به گفته امام امت چه بکشید و چه کشته شوید در هر دو صورت پیروزید.

ما چنان سیلی به صدام خواهیم زد که دیگر از جایش بلند نشود و دیدید چطور سیلی می زنیم و خواهیم زد اما پیامم به جوانان حزب الله؛ ای جوانان چنان اسلحه شهیدان را به دست گیرید که خانواده شهیدان این احساس را نکنند که اگر فرزندشان شهید شد کسی نیست که راهشان را ادامه دهد.

شما جوانان با غیرت به دیدار خانواده شهیدان بروید و به خانواده هایشان نوید پیروزی دهید که پیروزی نزدیک است.

ای برادران حزب الهی، ای جوانان، ای پیرمردان، ای خواهران، ای برادران، ای مادران مبادا که در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شربت شهادت نوشید.

ای مادران و پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب امام حسین و حضرت زینب را بدهید که تحمل 72 شهید از یک خانواده را نمود.

ای وصیت من به تو ای پدر و مادر گر چه می دانم وظیفه فرزندی را ادا نکردم ولی امیدوارم که مرا ببخشید و امیدوارم که خداوند اجرتان دهد اما در شهادت من گریه و زاری نکنید و خدا را شکر کنید که فرزندتان در چنین راهی به آرزویش که همین شهادت بود، رسید.

می دانم مادر جان! تحملش برایت مشکل است ولی خودت را به جای آن مادرانی قرار بده که پنج تا از فرزندانش شهید شدند و در خانه کسی را ندارد و می گوید: اگر فرزند دیگری داشتم آن را هم در راه خدا می دادم. مادر جان! اگر برای شهادتم دلتنگ شدی به «امامزاده محمد حصارک» و به بهشت زهرا سر مزار شهیدان گمنام برو.

امیدوارم فردای قیامت پیش فاطمه زهرا (س) سربلند و رو سفید باشی. اما برادران و خواهرانم شما باید چنان سرسختانه با ایادی استعمار مبارزه کنید که من را خوشحال سازید و چنان قرص و محکم باشید که وقتی ضد انقلاب شما را دید نا امید شوند.

خواهرانم! شما چنان باشید که اسلحه تان حجابتان باشد شما باید مثل زینب باشید. خدای نکرده برایم گریه نکنید. هر وقت خواستید برایم گریه کنید برای آن عزیزانی گریه کنید که خواهر و مادر ندارند.

امام را دعا کنید و از خداوند بخواهید تا انقلاب مهدی او را برای مسلمین نگهدارد. بیشتر به پیش خانواده اسرار و مفقودین و شهداء بروید و از آنها قوت قلب بگیرید. در خاتمه از همگی شما می خواهم که مرا حلال کنید.

اما وصیتم به تو ای همسر؛ از اینکه دوران زندگیمان کم بود ناراحت نباشید خدا خواسته که چنین باشد از طرفی دیگر شاید وظیفه ام را نسبت به شما ادا نکرده باشم از شما عذر می خواهم.

اما معصومه اصلا ناراحتی برایم نکن خود را برای تحمل رنج ها و مصیبت ها و ناکامی ها و ناروائی ها آماده ساز و دل قوی دار که خداوند یکتا پشتیبان و نگهبان شماست و خداوند است که عاقبت شما را بخیر می گرداند و این مصیبتها رسید.

معصومه اوایل زندگی مان بود شاید هنوز به طور کامل به خصوصیات اخلاقی و رفتار همدیگر آشنا نبودیم و گاهی وقتها سر شما داد کشیده ام. امیدوارم که مرا ببخشید و من هم از خداوند می خواهم که به شما اجر عنایت بفرماید و شما پیش حضرت زینب رو سفید باشید.

دیگر عرضی ندارم و از شما می خواهم که حلالم کنید و همیشه امام را دعا کنید.

خدایا خدای تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

از عمر ما بکاه و به عمر رهبر افزای " سید شهاب الدین افتخاری "

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری



ای جوانان چنان اسلحه شهیدان را به دست گیرید که خانواده شهیدان این احساس را نکنند که اگر فرزندشان شهید شد کسی نیست که راهشان را ادامه دهد. شما جوانان با غیرت به دیدار خانواده شهیدان بروید و به خانواده هایشان نوید پیروزی دهید که پیروزی نزدیک است.


  • خادم شهدای آبیک