نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

۲۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم رب شهدا و الصدیقین







شهید غفور فلاح‌زیارانی سوم شهریور ۱۳۴۳، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش لسان‌الله، کشاورز بود و مادرش نازک نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. در کارگاه آهک‌پزی کار می‌کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۳، در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۵ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.




منابع:
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,756/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4.html?action=form&id=1

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,756



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






شهید علی‌اصغر قنبری، یکم فروردین ۱۳۵۱، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش خدیجه نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و ششم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.


http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2205
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2205





شهید علی‌اصغر قنبری، بیست و ششم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه بر اثر اصابت ترکش به سر و پاها، به شهادت رسیدند
  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







شهید مهراب زیارانی چهارم آبان ۱۳۴۶، در روستای حسن بکول از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش غلامعلی، کشاورز بود و مادرش نرگس نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم مرداد ۱۳۶۶، در فکه بر اثر مسمومیت غذایی شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک قرار دارد.


منابع:

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2430
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,2641/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C.html?action=form&id=1



بخشی از وصیت نامه شهید مهراب زیارانی
ای کسانی که مامور دفن من هستید ؛دستان مرا از تابوت بیرون بگزارید تا منافقان بدانند چیزی با خود نبرده ام.
 چشمان مرا باز بگذارید که بدانید چشم انتظار دیدن مرقد امام حسین (ع) بودم.
و گریه بکنید نه برای من که برای امام حسین(ع) و یارنش که غریبانه به شهادت رسیدند.


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






حمیدرضا حسینی‌نژاد، : دوم تیر ۱۳۴۶، در روستای حسین‌آباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش همتعلی، کشاورز بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

منابع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1228

  • خادم شهدای آبیک
بسم رب شهدا والصدیقین







شهید ولی اسماعیلی،
دوم مهر ۱۳۲۶، در روستای حسین‌آباد از توابع شهر کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش علی و مادرش صاحب نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۶، در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به سینه و صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک قرار دارد. برادرش صفر نیز به شهادت رسیده است.


مبادا مشکلات زندگى باعث سستى ایمان شما گردد چون خداوند در قرآن مجید فرموده است که ما انسان را در سختى آفریدیم و همه اینها آزمایش الهى است

تاریخ شهادت:  66/12/24

قسمتی از وصیت نامه شهید ولی اسماعیلی
خداوندا ! تو خود مى‏دانى که من نداى «هل من ناصر ینصرنى» حسین زمان خود را شنیدم و لبیک گفتم. خداوندا! شهادت کمال انسانیت است، مرا به کمال انسانیت برسان. ...برادران و خواهران گرامى‏ام ! براى شما عزیزان چند توصیه دارم: اول اینکه خط شما باید همیشه خط اولیاء الله باشد، همانگونه که خداى متعال در قرآن کریم فرموده است: «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولى الامر منکم». اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و جانشینان او و اینک جانشینان برحق ولى عصر امام زمان(ع)، حضرت امام خمینى،امام عزیز امت مى‏باشند. دوم اینکه مشت محکمى بر دهان یاوه‏گویان و کسانى که درصدد تضعیف روحانیت و دولت جمهورى اسلامى هستند بکوبید. دیگر اینکه مبادا مشکلات زندگى باعث سستى ایمان شما گردد چون خداوند در قرآن مجید فرموده است که ما انسان را در سختى آفریدیم و همه اینها آزمایش الهى است، مبادا که از این امتحان سرافکنده بیرون بیاییم.
 


منبع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2184



بسم الله الرحمن الرحیم.( اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان علیا ولى الله).با درود و سلام بیکران به محضر مقدس حضرت ولى عصر، حجت بن الحسن العسکرى ـ ارواحنا له الفداء ـ که به حق، منجى عالم بشریت است و اوست که راهنماى ماست تا ما را از منجلاب گناه و بدبختى برهاند و با سلام به نایب بر حقش امام امت، خمینى بت‏شکن، او که به کمک جدش طاغوت را شکست و چراغ هدایت را به دست گرفت تا ما بتوانیم راه حق و باطل را تشخیص دهیم و انسان باشیم و در کمال انسانیت زندگى کنیم. سلام من به روان پاک شهداى اسلام که رفتند و بار سنگین مسئولیت دفاع از اسلام و میهن اسلامى را به دوش ما گذاشتند؛ باشد که خداوند این توفیق را به ما عنایت بفرماید تا توان کشیدن این بار سنگین را داشته باشیم. اینک که من به فرمان رهبر عزیز و ولى فقیهم قدم به جبهه‏هاى نبرد حق علیه باطل گذاشتم از خداى خود کمال تشکر را دارم که مرا به این راه هدایت فرموده است. خداوندا ! تو خود مى‏دانى که من نداى «هل من ناصر ینصرنى» حسین زمان خود را شنیدم و لبیک گفتم. خداوندا! شهادت کمال انسانیت است، مرا به کمال انسانیت برسان. پروردگارا ! براى خانواده‏ام داغ من مشکل و توانفرساست، از تو مى‏خواهم به همه آنها صبر جزیل عطا بفرمایى؛ هر چند که پدر و مادرم مى‏دانند امانتى که خداوند به آنان سپرده، باید روزى به صاحبش که خداوند متعال مى‏باشد برگردانند؛ چون مرگ روزى گریبان هر کس را خواهد گرفت. این راهست که باید طى شود، همانگونه که حسین بن على(ع) فرمودند: «اگر این بدنها براى مرگ و نیستى آفریده شده‏اند، پس اى شمشیرها در بر گیرید مرا» که شاعر در این‏باره مى‏گوید: بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است و راه من نیز راه حسین(ع) است. برادران و خواهران گرامى‏ام ! براى شما عزیزان چند توصیه دارم: اول اینکه خط شما باید همیشه خط اولیاء الله باشد، همانگونه که خداى متعال در قرآن کریم فرموده است: «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولى الامر منکم». اطاعت کنید از خدا و رسول خدا و جانشینان او و اینک جانشینان برحق ولى عصر امام زمان(ع)، حضرت امام خمینى،امام عزیز امت مى‏باشند. دوم اینکه مشت محکمى بر دهان یاوه‏گویان و کسانى که درصدد تضعیف روحانیت و دولت جمهورى اسلامى هستند بکوبید. دیگر اینکه مبادا مشکلات زندگى باعث سستى ایمان شما گردد چون خداوند در قرآن مجید فرموده است که ما انسان را در سختى آفریدیم و همه اینها آزمایش الهى است، مبادا که از این امتحان سرافکنده بیرون بیاییم. همسرم ! مى‏دانم که در خانواده زحمات زیادى براى من و بچه‏ها کشیده‏اى، من اجر تو را به خداوند متعال واگذار مى‏کنم. ان شاء الله که بچه‏ها در دامان پرمهر مادرى مهربان چون شما پرورش اسلامى بیابند تا ادامه دهنده راهم باشند.آنها باید طورى پرورش پیدا کنند که در هر زمان و مکان دشمن دین و قرآن را بشناسند. به فرزندان عزیزم نیز سفارش مى‏کنم که درسشان را خوب بخوانند و در سنگر مدرسه با قلمهایشان قلب دشمنان جمهورى اسلامى را نشانه بگیرند همانگونه که من با تفنگم قلب صدامیان را نشانه گرفته‏ام. در آخر از کلیه فامیل و وابستگان و دوستان و آشنایان طلب مغفرت دارم و براى همه آرزوى موفقیت میکنم. به امید اینکه پرچم جمهورى اسلامى بر سراسر گیتى به اهتزاز درآید ـ ان شاء الله. اجرکم عند الله. نصر من الله و فتح غریب و بشر الصابرین و لعنت الکافرین و عزت المسلمین.خدایا خدایا تا انقلاب مهدى، خمینى را نگهدار، از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا،منتظرى نستوه محافظت بفرما.۳۰/۱۱/۶۶. ولى‏ اسمعیلی



خاطرات از شهید:


یوسف حسین‌پور: عملیات «والفجر۱۰» بود. رزمندگان حدود چهارده ساعت در سرمای بسیار شدید منطقه توانسته بودند ارتفاعات صعب‌العبور «حلبچه» را پشت سر گذاشته و تمامی پایگاه‌های دشمن را به تصرف خود درآورند. من به همراه یکی از دوستانم، وارد یکی از پایگاه‌ها شده و با صحنه‌ی بسیار عجیبی روبرو شدیم. «اسماعیلی» فرمانده گروهان را دیدم که در کنار جنازه‌ی یکی از شهدا نشسته است. وقتی ما را دید، با لبخند و خوشرویی خاصی، از ما استقبال کرد. پرسیدم: «این شهید کیست؟» با لبخند در پاسخم گفت: «یکی از نیروهای گروهانم بود، که شب گذشته در درگیری با دشمن شهید شده است.» بعد از کمی صحبت با ایشان، خداحافظی کرده و راهی پایگاهی دیگر شدیم. در بین راه سؤالی ذهنم را مشغول خود کرده بود که: «چرا فرمانده کنار آن جنازه نشسته بود؟» از برادری که همراهم بود، موضوع را پرسیدم. ایشان گفت: «مگر شما متوجه نشدید؟» گفتم: «متوجه چی؟» گفت: «آن دو با هم برادر بودند و آن که شهید شده بود، برادر بزرگ‌تر فرمانده بود و «آرپی‌جی»زن گروهان!» خشکم زده و اشک در چشمانم حلقه زده بود و به این همه صبر و استقامت غبطه می‌خوردم. جالب‌تر این که هنوز چهلم شهادت برادر بزرگ‌تر فرا نرسیده بود، که برادر کوچک‌تر (فرمانده)‌ هم در عملیاتی در ارتفاعات «شیخ محمد» به شهادت رسید.
علی رشوند‌آوه: عملیات «والفجر۱۰» در شُرف انجام بود و بر و بچه‌ها هم پس از گذراندن آموزش‌های لازم به مُرغداری «کرمانشاه» انتقال یافته بودند و به خاطر این که دشمن پی به عملیات نَبَرَد، روزها را در مرغداری استراحت می‌کردند و شب‌ها هم به رزم شبانه می‌رفتند. تعدادی از فرماندهان برای شناسایی به منطقه‌ی عملیاتی رفته بودند، که یکی از آنان «صفر» بود. پس از چند روز که برگشتند، جای خالی «صفر» به وضوح دیده می‌شد. تعدادی از بچه‌ها پیش خود زیر لب می‌گفتند: «مبادا در حین شناسایی برای «صفر» اتفاقی افتاده باشد؟» همه مضطرب و پریشان بودند و زمان برای ما به کُندی می‌گذشت؛ اما، برادر کوچک‌تر او ـ که همراه ما بود ـ مانند کوهی استوار و به دور از هیجان و نگرانی، مشغول کار خود بود. ظاهراً نگرانی بچه‌ها بی‌دلیل نبود؛ زیرا در عملیات «کربلای ۸» هم تعدادی از فرماندهان برای شناسایی به منطقه اعزام می‌شوند، که یکی از عزیزترین آن‌ها به نام شهید «حسین فلاح‌انبوهی» با ترکش تنها خمپاره‌ی دشمن به شهادت می‌رسد و بچه‌های گروهانش به اصطلاح خودمان یتیم می‌شوند. خلاصه دقایق به کُندی می‌گذشت و گویی عقربه‌های ساعت میلی به جلو رفتن نداشتند. بالاخره پس از مدتی سر و کله‌ی «صفر» پیدا شد و بچه‌ها دست‌های خود را بالا برده و از این‌که اتفاقی برای او نیفتاده بود، خدا را شکر کردند.  دستور حرکت صادر شد. بچه‌‌ها را به داخل کامیون‌ها هدایت کردند و چادر کامیون‌ها را محکم بستند. برای گول‌زدن دشمن، با پلاکاردهایی جلوی کامیون‌ها را آذین‌بندی کردند، که روی آن‌ها نوشته شده بود: «اهدایی ملت شهید‌پرور ایران به رزمندگان اسلام!» حرکت آغاز شد. راه، بسیار طولانی و صعب‌العبور بود. تا جایی که ممکن بود، با کامیون می‌رفتیم و بقیه‌ی راه را هم پیاده طی می‌کردیم. ظهر فردای آن روز، پای کوهی رسیدیم. دستور استراحت دادند و بچه‌ها هم هر کدام به فراخور حال خود، در گوشه‌ای به راز و نیاز مشغول شدند. بعد از ظهر آن روز فرماندهان، بچه‌ها را جهت آشنایی با منطقه‌ی عملیاتی جمع کردند و سپس برای صرف غذا حرکت کردیم. راه بسیار دشوار بود. شب فرا رسید. تاریکی شب، چون چادری سیاه روی منطقه را گرفته بود. باد تندی همراه با باران شدید، صورت بچه‌ها را نوازش می‌داد. پیشروی به کُندی صورت می‌گرفت و از شدت تاریکی، چشم، چشم را نمی‌دید. کل گُردان به ستون یک حرکت می‌کردند و دست‌های‌شان را به هم گره کرده بودند، تا مبادا از راه منحرف شده و به اعماق دره سقوط کنند. تعدادی از بچه‌ها بین راه بُریدند و نتوانستند خود را به مقصد برسانند و آن‌هایی هم که توانایی بیش‌تری داشتندؤ خود را به روستایی به نام «مردین» رساندند. طول راه، بسیار زیاد بود و حدود بیست و چهار ساعت طول کشید تا خسته و گرسنه به روستای مورد نظر رسیدیم. شور و شعف بر و بچه‌ها وصف‌ناپذیر بود. شوق عملیات همه‌ی خستگی راه را تحت‌الشعاع خودش قرار داده بود.  عملیات «والفجر۱۰» ـ در منطقه‌ی «حلبچه» ـ ساعت دو نیمه شب آغاز شد و بچه‌ها هم دلاورانه به طرف سنگر مزدوران عراقی حمله کردند. تعدادی از بچه‌ها به پای سنگرهای دشمن رسیده بودند و تعدادی هم هنوز به علت سختی و دوری راه نرسیده بودند، که ناگهان سنگی از زیر پای یکی از بچه‌ها لغزید و غُرش‌کنان به ته دره سرازیر شد! با این اتفاق، دشمن پی به وجود بچه‌ها بُرد و از سنگرهای خود بی‌هدف و دیوانه‌وار شروع به تیراندازی نمود. چاره‌ای نبود جز درگیری و گرفتن ابتکار عمل از دشمن. طولی نکشید که دشمن زبون شکست خورد و سریع به عقب‌نشینی تن داد؛ اما این بار «ولی» با خدای خود قرار دیگری داشت. او پس از نبردی جانانه، در شب عملیات، به شهادت رسید و گویی خبر داشت که او زودتر از برادرش ـ «صفر» ـ به معبود ازلی‌اش می‌رسد.  «صفر» ـ برادر بزرگ‌تر ـ روزها برای هدایت نیروهای تحت امرش به مجموعه‌ی گُردان می‌پیوست و شب‌ها برای این‌که تن خونین برادرش تنها نباشد، کنار برادر برمی‌گشت و آن را در آغوش می‌کشید و در جوارش تا صبح به راز و نیاز می‌پرداخت؛ زیرا امکان انتقال جسد به پشت خط، وجود نداشت. اما پس از چند روز ـ با وجود تمام مشکلات ـ جنازه‌ی مطهر «ولی»، به پشت جبهه انتقال یافت.  بعد از عملیات «والفجر۱۰»، نیروهای گُردان برای اعزام به منطقه‌ی دیگری آماده شده و به طرف غرب کشور حرکت کردند. محل مورد نظر، قله‌ی سر به فلک کشیده‌ی «شیخ محمد» بود. این قله پیش از این در دست منافقین بود، که از آن‌جا شهر «بانه» و اطراف آن را با توپ هدف قرار می‌دادند و این شهر را نا امن کرده بودند. مسؤولین، طرح عملیات بزرگی را برای منطقه‌ی «اربیل» و «کرکوک» پی‌ریزی کرده بودند، که بدون در دست داشتن ارتفاعات «شیخ محمد»، مقدور نبود. به همین دلیل مسؤولین قصد تصرف آن منطقه را داشتند. با توجه به سرمای شدید و برف فراوان، منافقین قله‌های مورد نظر را تخلیه نموده و به دامنه‌های آن پناه برده بودند؛ لذا از این فرصت مناسب استفاده کرده و تعدادی از نیروها را با «هلی‌کوپتر» به قله انتقال داده و در آن جا مستقر نمودند. ارتفاع زیاد و سوز و سرمای شدید بر آن منطقه حاکم بود؛ ولی سربازان اسلام با امید به خداوند و مدد گرفتن از امدادهای غیبی‌اش و یاری «امام زمان» (عج)، گرمی خاصی به قله بخشیده بودند. هنوز بیش از ده روز نگذشته بود که متوجه شدیم کسی پشت بی‌سیم با فرمانده‌ی گُردان سلام و احوالپرسی می‌کند. با کمی دقت، دریافتیم که او کسی نیست، جز «صفر اسماعیلی»! عجبا! چه مردی. برادرش تازه به شهادت رسیده و هنوز چهلمش نگذشته بود. این چه نیرویی است که قرار را از «صفر» گرفته و او را با این روحیه و در این شرایط، راهی منطقه کرده است؟ آری! «صفر» خودش بود، که به زبان مادری‌اش به فرمانده‌ی گُردان گفت: «دادا! من گَلدِم.» (پدر! من آمدم) فرمانده‌ی گُردان، برادر «خلیلی» متعجب و مبهوت بود. با کمی لحن درشت به او اعتراض کرد؛ ولی این اعتراض‌ها در برابر عزم راسخ او کاری از پیش نمی‌برد و او بی‌درنگ به یکی از پایگاه‌های قله روانه شد و به دیگر هم‌رزمان خود پیوست. روز پانزدهم و پس از استقرار، برای تعویض نگهبانان، ساعت سه نیمه شب بلند شدم. شهید «کاظم کوچک‌تبار» ـ که در همان قله به شهادت رسید ـ گفت: «امشب پای قله‌ها و روی برف، چراغ عراقی‌ها دیده شده است، به نگهبانان تذکر بده که هوشیار باشند! ...» بی‌قرار بودم و در فکر این که پای قله چه خبر است، مُدام به نگهبانان سر می‌زدم. ساعت، پنج صبح را نشان می‌داد. نگهبانان جدید را جایگزین کردم و سفارش‌های لازم را به شهید «مرتضی جلالیان» ـ که در همان قله مظلومانه به شهادت رسید ـ گوش‌زد کردم. گفت: «برای وضو چه کنیم؛ آب نیست؟» گفتم: «تیمم کنید و با چکمه نماز بخوانید.» گفت: «چه کسی این دستور را داده است؟» گفتم: «چون آب نیست و منطقه آلوده است، دستور فرماندهی چنین است ...» خودم روی تخته سنگی رفته، تیمم کردم و با چکمه شروع به نماز خواندن کردم. اذان و اقامه را گفتم و قامت بستم. هنوز نمازم را شروع نکرده بودم، که صدای «جلالیان» به فریاد بلند شد که: «پاسبخش! ... پاسبخش!» با صدای او، چاره‌ای جز شکستن نماز ندیدم. نمازم را شکستم و نزد «جلالیان» رفتم و گفتم: «چه خبر شده؟ … چرا داد و هوار می‌کشی؟» پایین قله را نشانم داد و گفت: «این جمعیت از کجا دارند می‌آیند؟!» با کمی دقت دیدم حدود سی، چهل نفر مرد مسلح، به صورت دایره‌وار به طرف ما در حال حرکتند. با تلفن سنگری تماس گرفتم و پرسیدم که این نیروها کی هستند؟ بی‌سیم‌چی گفت: «نیروها خودی هستند.» ولی من باور نکردم؛ چون نیروهای خودی امکان نداشت آن موقع صبح آن‌جا باشند، مگر این که ساعت دوازده شب حرکت کرده باشند. «نارنجک»ی در دست گرفتم و برای هدایت آن‌ها جلو رفتم و فریاد زدم: «از این مسیر بیایید ... مسیرهای دیگر پرتگاه و خطرناک است.» کمی جلو رفته بودم، که ناباورانه شنیدم یکی از آن‌ها به زبان عربی می‌گوید: «العراقی! … العراقی!» یک‌باره متوجه شدم، نیروهایی که به طرف ما می‌آیند، عراقی هستند که دیگر به ما خیلی نزدیک شده‌ بودند. درگیری شروع شد. سینه‌کش قله، با گلوله‌های رسام دشمن، چهره‌ی زیبایی به خود گرفته بود. چند ساعتی از درگیری گذشته بود، که متوجه شدم «صفر اسماعیلی» هم به مانند برادر رشیدش، بار سفر را بسته و شربت شهادت را نوشیده و به دیدار یار شتافته است. جالب این‌که، تاریخ شهادت و مراسم تشییع آن شهید سعید، با چهلم برادرش یکی شد.




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و.الصدیقین






منابع:

http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1576

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1700



شهید  عبدالرضا زرجام
نام پدر: عباس
نام مادر: حاجیه خاتون
تاریخ تولد: 1333-12-01
محل تولد: آبیک - قشلاق
تاریخ شهادت: 1364-11-25
محل شهادت: فاو
مقطع تحصیلی: ششم ابتدائی
محل مقبره: قزوین - آبیک - قشلاق
وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم. ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم جنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون.(توبه/۱۱۱). خداوند، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آنها در راه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وصیت‌نامه را در سر مزارم و یا در مسجد بخوانید. درود و سلام به یگانه منجی عالم بشریت و نایب بر حقش امام امامت و سلام به ارواح پاک شهدا و درود به خانواده‌های معظم شهدا و اسرا و معلولین و مفقودین. این‌جانب عبدالرضا زرجام، وصیت خود را با حمد و ستایش خدای یکتا و سلام بر پیغمبر خدا آغاز می‌کنم. در زندگیم دوازده امام و چهارده معصوم الگوی خود قرار می‌دادم و اگر خواست خدا باشد و من لیاقت آن را داشته باشم که به فیض شهادت برسم، تبعیت از آن بزرگواران کرده‌ام و امر امام، مرجع و رهبرم را لبیک گفتم. برادرانم! بدانید و آگاه باشید که من خودم می‌دانم که بنده‌ نالایقی هستم و با دست خالی به پیش خدا می روم که در دنیا توشه‌ای برای آخرتم برنداشتم. برادران و خواهران گرامی! ما چشم امیدمان به شما و دعاهای خیرتان می‌باشد و امیدوارم که خداوند متعال به واسطه‌ دعاهای توام با عمل شما، گناهان ما را ببخشد. و اما سخنی با خواهران حزب الله: خواهرم! آنان که رفتند کاری حسینی کرده‌اند و آنان که مانده‌اند باید کار زینبی کنند، یعنی به زینب (س) اقتدا کنید و زینب‌وار عمل کنید و در سختی‌ها صبور و استوار بایسید و استقامت کنید؛ همان طوری که زینب سلام الله علیه از خون حسین(ع) پاسداری کرد و همان طور که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین.(قصص/۵) ما اراده کردیم و بر آن طایفه ضعیف و ذلیل در آن سرزمین منت گذاشته و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک جاه فرعونیان گردانیم. بله خداوند بر مستضعفان قول داده است که مصداق آیه می‌فرماید ما هم باید راه حسین(ع) را برویم و حسین‌وار در جهت حفظ خون شهدا و قرآن و اسلام پیشرو باشیم که در روز حساب از شفاعت حسین (ع) بهره‌مند شویم. آری علی (ع) امام اول شیعیان جهان که در وصایای خود به اباذر می‌فرماید: ای اباذر هر که با ذره‌ای تکبر بمیرد بوی بهشت به مشام او نرسد و بیشترین کسانی که به دوزخ می‌روند متکبرانند، و می‌فرماید: ای اباذر بسیار به مساجد رفتن هم جهاد می‌باشد، و می‌فرماید: ای اباذر مردمی از امت من که در ناز و نعمت زاییده و بزرگ شوند و همه اش در خور و خواب باشند و چرب زبانی می‌کنند آنها بدترین امت من هستند، و می‌فرماید: ای اباذر ایمان به خدا و جهاد در راه او از همه اعمال نزد خداوند محبوبتر است؛ آری برادران! ما هم باید علی‌وار زندگی کنیم و آن گونه که اماممان می‌فرماید عمل کنیم و جبهه‌ها را خالی نگذاریم که اسلام مظلوم واقعه شده. با کافرانی چون امریکا و شوروی و اسرائیل یهود و غاصب بعثی بجنگید و اسلام را یاری کنید. چند کلمه‌ایی هم با پدرم گفتگو می‌کنم؛ پدر عزیزم! اگر من شهید شدم، در مرگم ناراحت نباش و اقتدا به امام حسین (ع) بکن و حسین‌وار استقامت بکن، چون منم سعادت پیدا کردم که در راه حسین (ع) بروم و به شهادت برسم؛ در سختی‌ها شکیبا باش و افتخار بکن که فرزندت را در راه اسلام که امانت خداست داده‌ایی. و چند کلمه‌ایی هم با مادر مهربانم: مادر جان! اجر شما با حضرت فاطمه سلام الله علیها که در آغوشت فرزندی را پرورش دادی و در راه اسلام به خدا تحویل دادی. مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم؛ مرا حلال کن و اگر شهید شدم در سر جنازه‌ام گریه مکن و چون روزی که خدا مرا به شما عطا کرد، امانتی بودم که خداوند مرا نزد تو گذاشت و خودش هم از تو گرفت. مادر جان! خداوند، شماها را از اهل بهشت سازد و به شما صبر و اجر دهد و در قیامت روسفید نماید. مادرم! انسان در هر کجا که باشد رفتنی است؛ امروز، فردا ندارد؛ مرگ این ساعت و آن ساعت، پیر و جوان، کوچک و بزرگ را نمی‌شناسد؛ هر لحظه ممکن است به سراغ آدم بیاید؛ چه بهتر است که مرگ در بستر نباشد، بلکه شهادت در راه خدا باشد. پس مادر جان تو هم به حضرت زینب(س) اقتدا کن و در سختی‌ها شکیبا باش و صبر را پیشه کن و از خدا پیوسته صبر و استقامت و رضایت بطلب و اگر اسیر یا مفقود شدم بچه‌هایم را دلداری بده که خدا بچه‌های یتیم را دوست می‌دارد. خداحافظ مادر جان. همسرم! صبر کن؛ صبر در ناملایمات دنیا برای رضای خدا عاقبتی بس خوب دارد. تو به وعده‌ الهی خدا ایمان داری پس بی‌صبری چه معنی دارد؛ عاقبت صبر و شکیبا بودن در برابر سختی‌های دنیا، رضایت خدا و بهشت جاویدان است. در تربیت بچه‌هایم بکوش تا وقتی بزرگ شده‌اند بتوانند راه مرا که راه حسین(ع) است، ادامه بدهند و در تربیت یک یک آنها کوشا باش و در شبهای جمعه بچه‌هایم را به سر مزارم بیاورید؛ اگر پرسیدند به ایشان بگو که: پدرتان در راه اسلام شهید شده است. خدایا، معبودا، پروردگارا! از وقتی که چشم به این جهان گشوده‌ام خود را در میان گناه دیدم. بارالها! همواره خود را در میان معصیت می‌بینم. خدایا! معصیت کارم. و اما برادران بسیجی! ان شاء الله که مرا می‌بخشید و برایم دعا کنید. حضورتان را در جبهه‌های حق بر علیه باطل ثابت نگهدارید. دعاها را از یاد نبرید که بهترین درمان برای دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید که دشمنان بین شما تفرقه نیاندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نکنند؛ اگر چنین باشد روز بدبختی مسلمانان است و روز جشن ابرقدرتهاست و وحدت را حفظ کنید و متکی به خدا باشید. فرزندان عزیزم داود، ربابه و مصطفی! من شما را وصیت می‌کنم به تقوی و ترس از خدا و ملازمت به زمان او. بدانید که شما برای آخرت آفریده شده‌اید، نه برای دنیا. همیشه به یاد خدا باشید و از خدا یاری بجویید. امام را دعا کنید. از کلیه مؤمنین و مؤمنات عاجزانه التماس دعا دارم. والسلام. علی من التبع هدی.
 ۱۳/۱۱/۱۳۶۴. عبدالرضا زرجام

آنان که رفتند کاری حسینی کرده‌اند و آنان که مانده‌اند باید کار زینبی کنند


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین







شهید علی سلیمانی ها

این شهید بزرگوار در روز دهم مهر ماه سال ۱۳۴۸، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش ولی‌الله، کشاورزی می‌کرد و مادرش معصومه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کارگر بود که از سوی یگان بسیج استان در جبهه حضور یافت. در روز دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۶، در کرمانشاه دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

فرازهایی بر وصیت نامه شهید بزرگوار: بسم الله الرحمن الرحیم. ای زمان! شاهد باش و ای زمین! گواه باش، که من رفتم تا ندای «حسین» (ع) را ـ که در دشت «کربلا» و در میان آن خاموش پست و در غوغای چکاچک شمشیرها و نیزه‌ها و از پس تمام مظلومیت‌های تاریخ برآمد ـ جواب گویم و خون بی‌ارزشم را در التزام رکاب فرزند برومندش «روح الله» به درگاه احدیت هدیه بَرَم و بگویم: «اگر دین «محمد» (ص) با خون من قوام می‌یابد، پس ای شمشیرهای آخته! مرا در برگیرید و به سوی دیار عاشقان سوقم دهید؛ آن‌جایی که فقط پرواز است و پرواز.»

اینک که این وصیت‌نامه را می‌نویسم، حالتی دیگر دارم. روحم در پرواز است. به امام «حسین» (ع) می‌اندیشم؛ به آموزگار شهادت. به آن که با قیامش درس آزادگی به ما داد، که بیایید مرا از این زندان برهانید، تا به سان مرغی سبک‌بال، آزاد و رها از تعلقات دنیوی به سوی او پر کِشم؛ کسی که از اویم و عشقم این است که به سویش بروم. من با شهادتم، غاصبان «قدس»، «حرمین شریفین»، «عتبات عالیات» و تمامی امکنه‌ی مقدسه و کاخ‌نشینان شرق و غرب را به زنجیر خواهم کشید؛

همان سان که مولایم «حسین» (ع) تمامی ظالمین را به محاکمه کشید. تو ای تاریخ و ای کربلای ایران! شاهد باش که من با خونم به سالارم عرض کردم: «یا ابا عبدالله! انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه» آری! شهادت، زینت «محمد» (ص) و آل اوست و میراث گران‌بهای ما است و چه باک از شهادت، که خود تولدی نوین است. «خدایا، خدایا! تا انقلاب مهدی (عج)، خمینی را نگه‌دار». ۰۴/۱۲/۱۳۶۶. علی سلیمانی‌ها


منابع:

http://qazvin.irib.ir/-/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%A7

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2111


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت با تقدیر از 30 نفر از فعالین حوزه ایثار و شهادت در فضای مجازی برگزار شد.


نوید شاهد: سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت روز دوشنبه 16 اسفندماه با حضور حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمدعلی شهیدی نماینده ولی‌فقیه، معاون رییس جمهوری و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران، سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد، کامیار ثقفی رییس دانشگاه شاهد و عضو شورای عالی فضای مجازی، علیرضا کریمیان رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد و دبیر سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت، بهروز بزرگی رییس مرکز ارتباطات و مراجعات بنیاد، محمود پاکدل رییس مرکز نوسازی و تحول اداری بنیاد، عباس کاهه مدیرکل حوزه نمایندگی ولی فقیه، حمیدعلی صمیمی مدیرکل بنیاد تهران بزرگ و حسینعلی بیات مدیرکل هنری بنیاد،  تعدادی از فعالین حوزه ایثار و شهادت در فضای مجازی و جمعی از خانواده های شهدا و ایثارگران در مجتمع فرهنگی سیدالشهدا (ع) برگزار شد.

 سومین جشنواره جبهه مجازی ایثار و شهادت برترین هایش را شناخت+ اسامی منتخبین



حجت‌الاسلام‌والمسلمین شهیدی در این همایش با تأکید بر اهمیت فعالیت‌های مبتنی بر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در فضای مجازی گفت: در کنار اهمیت و ضرورت توجه به فرصت استفاده از فضای مجازی تهدیدات و تبلیغات سوئی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی وجود دارد که مقابله با آن‌ها ضروری است.

وی ادامه داد: امروز فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کاربران و طرفداران زیادی دارد، اما به تعبیر رهبر معظم انقلاب لغزش‌هایی نیز در این مسیر وجود دارد و فعالان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در فضای مجازی تلاش می‌کنند تا جلوی این لغزش‌ها را بگیرند.
نماینده ولی‌فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران خطاب به فعالان ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در فضای مجازی گفت: باید بکوشید محتوای جذاب برای خوانندگان و مخاطبان خود تولید کنید. همچنین تولید محتوا برای تمام گروه‌ها را مدنظر داشته باشید و از ابزارهای مختلف مانند متن، عکس و فیلم در فعالیت های خود استفاده کنید.

معاون رییس جمهوری ادامه داد: فعالان فضای مجازی در مسیر تولید محتوای ایثار و شهادت می‌توانند از آثار مرتبط با شهدا اعم از خاطرات، تصاویر و وصایا کمک بگیرند و بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز آمادگی کامل دارد تا در این حوزه‌ها همکاری‌های لازم را با این عزیزان داشته باشد.
سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد نیز در این همایش با اشاره به بیانات و تأکیدات رهبر معظم انقلاب در خصوص فضای مجازی گفت: بنیاد شهید و امور ایثارگران بنا به تأکیدات و رهنمودهای ایشان فعالیت‌های زیادی را در زمینه فضای مجازی و مرتبط با فرهنگ ایثار و شهادت پیگیری می‌کند.

وی افزود: امروز نیمی از جمعیت کشور ما با فضای مجازی در ارتباط هستند و بستر جنگ نرم نظام سلطه در فضای مجازی قرار گرفته است. در گذشته خاک‌ریزهای مبارزه با دشمنان در مرزهای کشور قرار داشت اما امروز این خاک‌ریزها به کنار ما منتقل شده است و جنگ نرم در دستور نظام سلطه قرار دارد. رهبر معظم انقلاب تأکید فرموده‌اند که باید دشمنان را از فضای مجازی بیرون کنیم و این مسئله باید در دستور کار همه ما باشد. همان‌طور که روزی دشمنان را از مرزهای کشورمان بیرون کردیم، امروز نیز باید دشمنان را از فضای مجازی کشورمان بیرون کنیم.

قائم‌مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران با بیان اینکه رزمندگان امروز ما رزمندگان جنگ نرم هستند افزود: یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین عوامل برتری ساز ما در زمینه بیرون کردن دشمنان از فضای مجازی، فرهنگ ایثار و شهادت است و ایثارگرانی که دیروز در صحنه دفاع مقدس مبارزه می‌کردند، امروز در این کارزار فرهنگی ورود کرده‌اند و قطعاً اگر این حضور همراه با دانش، مهارت و خلاقیت باشد، برتری از آن این فرهنگ خواهد بود و با این عوامل برتری ساز می توانیم در فضای مجازی بر دشمن فایق شویم.

دکتر انصاری در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به پدیده شهروند خبرنگار گفت: این جریان امروز اطلاع‌رسانی مدرن را به اطلاع‌رسانی فوق مدرن تبدیل کرده است و بسیاری از رسانه‌ها در برابر این جریان منفعل هستند. باید این پدیده را به‌درستی شناخت و از آن استفاده کرد و به‌خصوص در حوزه ایثار و شهادت باید از شهروند خبرنگاران ایثارگر کمک گرفت و آن‌ها را ساماندهی کرد.
وی افزود: رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند «آنجا که نام شهید هست بهترین کار را انجام دهید» و بر همین اساس در حوزه فعالیت‌های مجازی مرتبط با ایثار و شهادت نیز باید بهترین فعالیت‌ها را انجام داد و با تشکیل جبهه‌ای واحد زمینه‌ساز گفتمان سازی در جامعه شد. با سازماندهی سربازان جبهه نرم با تکیه بر روح ایثارگرانه، خلاقانه، ایمانی و انقلابی می توانیم در جبهه مجازی در حوزه ایثارگری دست برتر را نسبت به جبهه ضد انقلاب و نظام سلطه داشته باشیم.

همچنین کامیار ثقفی رییس دانشگاه شاهد و عضو شورای عالی فضای مجازی در این همایش با اشاره به تعدادی از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص فضای مجازی گفت: ایشان در اوایل سال جاری فرمودند «امروز فضای مجازی کشور رها است» و چندی پیش نیز تاکید کردند «امروز فضای مجازی قتل گاه نوجوانان و جوانان شده است و منطقه عظیمی از این فضا اکنون در دست دشمن است و آن ها هم دارند به ما ضربه می زنند.» این بیانات در کنار تاکیدات همیشگی ایشان نشانگر لزوم توجه بسیار جدی همه ما به فضای مجازی است.

وی با تاکید بر شرایط خاص فعالیت در فضای مجازی گفت: حرکت در فضای مجازی حرکت در فضای نرم است و این فضا بسیار پیچیده تر از عرصه های سخت مانند دفاع مقدس است.
رییس دانشگاه شاهد با اشاره به لزوم حضور ایثارگران و فعالین حوزه ایثار و شهادت در فضای مجازی گفت: امروز لزوم گسترش حضور ایثارگران در فضای مجازی بیش از هر زمانی احساس می شود و انتظار ویژه ای از این عزیزان وجود دارد.

عضو شورای عالی فضای مجازی همچنین از فعالین فضای مجازی در حوزه ایثار و شهادت خواست تا استفاده از شبکه های اجتماعی داخلی را نیز مورد توجه داشته باشند.

ثقفی در خصوص تشکیل جبهه فرهنگی ایثار و شهادت گفت: کار ثبت این جبهه در قالب یک سازمان مردم نهاد (ان جی او) توسط هیئت موسس در حال پیگیری است و امیدواریم پس از انجام امور قانونی، عضو گیری در این جبهه انجام شود تا مسائل این حوزه سازمان یافته تر پیش برود.
علیرضا کریمیان دبیر سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت نیز گفت: امروز شاهد افزایش روز به روز استفاده از فضای مجازی بین مردم هستیم و تمام مسائل اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به این فضا گره خورده است.

وی ادامه داد: رهبر معظم انقلاب همواره تأکیدات بسیار زیادی بر اهمیت فضای مجازی داشته‌اند و فرموده‌اند «اهمیت فضای مجازی به اندازه اهمیت انقلاب اسلامی است».

رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران فرهنگ ایثار و شهادت را موتور محرکه انقلاب اسلامی ایران عنوان کرد و گفت: این فرهنگ در تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عامل اقتدار نظام بوده است و پتانسیل بالایی برای جذب مخاطبان دارد و می‌تواند در فضای مجازی کارایی بسیار زیادی داشته باشد.

دبیر سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت افزود: بنیاد شهید و امور ایثارگران می‌کوشد زمینه حضور بیشتر فعالین ایثار و شهادت را در فضای مجازی فراهم کند و امروز نیز سومین همایش جبهه مجازی در حوزه ایثار و شهادت و در آستانه روز شهید، از فعالان برگزیده این عرصه تقدیر و تجلیل می‌شود.

همچنین در این همایش پیام وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات خطاب به سومین جشنواره جبهه مجازی ایثار و شهادت خوانده شد.

گفتنی است در پایان این مراسم با حضور حجت الاسلام والمسلمین شهیدی از برگزیدگان فضای مجازی در بخش تلگرام از محمد اسماعیل پور با کانال خادم الشهدا از استان البرز به عنوان رتبه نخست، محمد پهلوان با کانال جاماندگان قافله شهدا از تهران به عنوان رتبه دوم، مهدی شاه بیک با کانال سرای شهیدان از تهران به عنوان رتبه سوم، محمد جواد مرادی نیا با کانال رزمندگان خمین از تهران به عنوان رتبه چهارم، قاسم اللهیاری با کانال معراج الشهدا از قزوین به عنوان رتبه پنجم، معصومه صادقی با کانال شهدای جهرم از استان فارس شهرستان جهرم به عنوان رتبه ششم و مرضیه رجبی طوسی با کانال شهید محمد تقی سالخورده از قم به عنوان رتبه هفتم تقدیر شد.
در بخش نویسندگان برتر فضای مجازی در بخش تلگرام نیز مهدی شفوی از کانال آقا محمودرضا از استان آذربایجان شرقی به عنوان رتبه اول، محمدرضا فلاح از کانال شهید محرم علیپور از استان آذربایجان شرقی (مرند) به عنوان رتبه دوم و علی اکبر شجاعی فر از کانال فرهنگی مذهبی از استان سیستان و بلوچستان شهرستان (زاهدان) به عنوان رتبه سوم تقدیر شد.

در بخش اینستاگرام نیز محمد حسین گیوه ای با صفحه شهید سرلشکر دکتر رحمان فروزنده از زنجان رتبه نخست، صادق بیدار با صفحه سلیمانی از اردبیل رتبه دوم، مطهره عسگری نژاد با صفحه سردار شهید احمد کاظمی از بابل رتبه سوم، علی اصغر مسرور با صفحه فاتحین از تهران رتبه چهارم، علیرضا کلهر با صفحه یادمان و موزه شهدای کلهر از تهران رتبه پنجم، امیر پرهیزی با صفحه جستجوگر نور شهید عباس صابری از تهران رتبه ششم و سیده زهرا حسینی با صفحه شهید مدافع حرم از استان فارس (شهرستان جهرم) رتبه هفتم و در بخش نویسندگی اینستاگرام وحید گنجعلی از صفحه شهید حاج حسین خرازی از اصفهان رتبه اول، سید رضا حسینی از صفحه شهید علی نظری از استان فارس (شهرستان جهرم) رتبه دوم و محمد توکلی از صفحه مدافعان حرم و راهیان نور از استان لرستان (شهرستان الیگودرز) رتبه سوم را به دست آوردند و مورد تقدیر قرار گرفتند.

در بخش وبلاگ نیز مریم سادات خطیبی با وبلاگ گمنامان از لرستان رتبه اول، جاویدان اسماعیل پور با وبلاگ خط سرخ شهادت از مازندران رتبه دوم، رمضانعلی کاوسی (جانباز 55 درصد نخاع گردنی) با وبلاگ روزهای جانبازی از استان اصفهان رتبه سوم، رسول گلی زاده با وبلاگ پرواز در آسمان رهایی از استان خراسان شمالی رتبه چهارم، عباس لشگری با وبلاگ دل باخته زنجان رتبه پنجم، و وبلاگ نشر آثار شهدای آبیک از استان قزوین رتبه ششم و ناصر ملایی با وبلاگ فریاد خاموش از تهران رتبه هفتم و در بخش نویسندگان وبلاگ نیز احمد یوسفی از وبلاگ شهید حرم از لرستان، علی سودی از وبلاگ مدافع حرم از استان زنجان رتبه دوم و علی محمدی از وبلاگ ستاره درخشان سلیاکِتی از نور رتبه سوم را به دست آوردند و مورد تقدیر قرار گرفتند.

منبع:
http://navideshahed.com/fa/news/399099/

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






اباصلت بهاری دهم بهمن ۱۳۴۰، در شهر زنجان به دنیا آمد. پدرش غلامحسین (فوت۱۳۷۶) و مادرش جواهر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت و به اسارت درآمد. پنجم اسفند ۱۳۷۷، بر اثر بیماری روحی و عصبی ناشی از دوران اسارت به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.


منابع:

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2876

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,3106/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%B2.html?action=form&id=1






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین








ما همان لشکری هستیم که در گهواره بودیم و باید امام را پشتیبانی کنیم، کسی نمی‌تواند جلودار ما باشد. (شهید 13ساله بهمن بیگ زاده)

شهید بهمن بیگ زاده: سوم آذر ۱۳۴۹، در روستای چلنی از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش امرالله، کارگر بود و مادرش زینب‌بیگم نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد تا اینکه در سال 1394 در تفحص پیکر مطهر شهید بهمن بیگ‌زاده به همراه کارت شناسایی، پلاک و تکه‌ای از لباسش نیز شناسایی گردید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای آبیک به خاک سپرده شد. شهید نوجوان آبیکی که شهید فهمیده آبیک می‌توان نامید، کم‌سن و سال‌ترین شهید استان قزوین و شهرستان آبیک است.


منابع:

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1069

http://www.vesaal.ir/news/id,3/%D8%B3%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF.html


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13921206000766

http://qazvin.basij.ir/?q=node/3737


وصیت نامه شهید




همه محسوسات خود را کنار بگذارید و از همه جا ببرید و به سوی خویشتن برگردید و در غلاف وجود خود فرو روید و به دقت بنگرید که گذشته ها رفته وآینده ام مجهول الحال است.

با خود زمزمه کنید که چه خواهیم شد و تا کی حیات خواهیم داشت؟
عاقبت چه مرض و حادثه ای به سراغم خواهد آمد و بالاخره چه روزی و با چه کیفیتی

این قفس تن شکسته خواهد شد و مرغ محبوس روح پرواز خواهد کرد؟

  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین








نام
سلیمان نجاران
نام پدر رجبعلی
نام مادر زهرا
محل شهادت فاو

بیوگرافی
نجاران، سلیمان: ششم اردیبهشت ۱۳۴۰، در روستای خاکعلی از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش رجبعلی، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

در بخشی از وصیت‌نامه شهید آمده است، «گریه بر سیدالشهدا آسان‌ترین راه برای رسیدن به خدا و سعادت دنیا و آخرت است و امیدوارم همواره در راه ولایت و امام خود باشیم».
در این روز های سخت امتحان الهی کسانی سربلند خواهند بود که به ندای هل من ناصر ینصرنی امام خود لبیک گفته و از زن و فرزند و پدر و مادر گذشته و در راه دفاع از اسلام و انقلاب جانش را سپر بلا میکنند و هر کسی در راه دفاع ولایت کشته شود پیروز است.

http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1415



  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین












  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک
  • خادم شهدای آبیک