نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد» ثبت شده است

بسم رب شهدا والصدیقین






روح پاک «محمد صالح ک زارع» در اولین اعزام و اولین حضورش در جبهه های حق علیه باطل، قفس تن را تاب نیاورد و به دیدار معشوقش شتافت.
کد خبر: ۲۲۸۵۰۵
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۰ - 23February 2017

 به گزارش خبرنگار دفاع پرس از البرز، شهید «محمد صالح تک زارع» در سال 1341 در روستای قارپوز آباد در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود و در سن 7 سالگی وارد مدرسه شد. پس از اتمام دوره ابتدایی به علت نبودن مدرسه راهنمایی ترک تحصیل کرد و پس از آن در زندگی کمک حال پدر در کار کشاورزی شد.

با فرارسیدن دوره مقدس سربازی 2 سال به خدمت سربازی مشغول شد. بعد از اتمام دوره سربازی در همان روستا به کشاورزی و مغازه داری اشتغال داشت.


در سن 23 سالگی ازدواج کرد. اما با این که فقط 3 ماه از عروسی اش گذشته بود، به فرمان حضرت امام خمینی (ره) لبیک گفت و عازم جبهه های حق علیه باطل شد.


 

«محمد صالح تک زارع» در عملیات غرور آفرین والفجر 8 حضور یافت که با رشادت رزمندگان منجر به آزاد سازی فاو گردید. روح پاک محمد صالح در همین اولین اعزام و اولین حضورش در جبهه های حق علیه باطل، قفس تن را تاب نیاورد و به دیدار معشوقش شتافت.

از خصوصیات برجسته شهید «محمد صالح تک زارع» مداومت به قرائت قرآن، شجاعت، خوش خلقی و خوش رفتاری با خانواده و همسایگان بوده است، به طوری که به خوش اخلاقی شهره گردیده بود.


شهید «محمد صالح تک زارع» هنگام اعزام به جبهه، در دفترچه خاطراتش نوشته است:

شمشیر عشق بر سر سنگ مزار ماست

ما عاشقیم حسین

کشته شدن در راه معشوق افتخار ماست

* نام شهید: محمد صالح تک زارع/* نام پدر: احمد علی/* تاریخ تولد: 7 مهر 1341 /* وضعیت تأ هل :متاهل/* شغل شهید: آزاد/ * محل کار: قارپوز آباد/ * تاریخ شهادت : 4 اسفند 64/* نام عملیات: والفجر 8 /* نحوه شهادت: اصابت ترکش/* محل شهادت: فاو /* نشانی مزار: روستای قارپوزآباد/ * تاریخ آخرین اعزام : 27 بهمن 64 /* ارگان اعزام کننده: سپاه /* دفعات اعزام : 1 مرتبه  

https://defapress.ir/fa/news/228505/
https://yadcode.ir/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%87-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C/ad/,7348.html
https://vahidmajidi.com/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D8%AA%DA%A9-%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B9-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%DB%8C




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







محمدمهدی مکی نسب
نام پدر : یحیی
دانشگاه : تربیت معلم
مقطع تحصیلی : کاردانی
رشته تحصیلی : علوم اقتصاد
مکان تولد : سیرجان (کرمان)
تاریخ تولد : 1344/10/21
تاریخ شهادت : 1365/11/02
سمت : تیربارچی
مکان شهادت : شلمچه
عملیات : مقابله با تک عراق

معلم بسیجی شهید محمد مهدی مکی نسب در سال 1344 در شهرستان سیرجان قدم به جهان هستی گذاشت بر سر لوحه ی زندگیش محمد مهدی نامگذاری شد در خانواده ای مذهبی ،متعهد،تلاشگر و نجیب پرورش یافت. در خردسالی مکبر نماز بود و مسجد هنوز صدای تکبیرش را به یاد دارد. خود نیز سر نیاز بر درگاه بی نیاز می سائید و با رکوع و سجود و سلامش ،تسلیم امر خدا شد.

محمد مهدی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را یکی بعد از دیگری با علاقه و ادب و ذکاوت طی کرد. پس از آن برای ادامه تحصیل به کرمان عزیمت نمود و در مرکز تعلیم و تربیت معلم به درش ادامه داد تا در آینده درس ایثار و فداکاری و تزکیه بیاموزد.

با تهاجم ارتش بعثی عراق و آغاز جنگ ویرانگر، او نیز مانند سایر جوانان غیور و با ایمان قد بر افراشت و برای دفاع عازم میدان کارزار گردید. درس و مدرسه ی دنیایی را رها کرد. معلم کلاس عشق و ایمان و استاد صد مدرس شد. خالصانه در عملیات کربلای 5 حضور یافت و درس حریت و آزادگی به همه ی حاضران داد . حکم معلمی را از استادش حسین (ع) گرفت و در کربلای شلمچه بر سکوی تدریس ایستاد و چه زیبا دیباچه ی شهادت را امضا کرد. سعادت ابدی نصیبش شد.قفس تنگ دنیای دون را ترک و در صف شهیدان راه حق به مهمانی خدا شتافت.


وصیت نامه شهید مجید مکی نسب

بسم رب الشهداء و الصدیقین

با ملت شهیدپرور: امام را دعا کنید زیرا فرزند راستین فاطمه است و از نسل پیامبر. امامی که به حقیقت پا جای پای حسین (ع) گذاشت و به راستی ادامه دهنده انبیاء است. آیت الله منتظری را هرگز فراموش نکنید. مسئولین مملکت اسلامیمان را نیز تنها نگذارید. همیشه به یاد رزمندگان جبهه ها باشید و برای آنها از خداوند متعال پیروزی حق بر باطل را خواستار باشید. و بر ملت است صبر و استقامت در برابر مشکلات و شدائد زندگی. بر شماست که هیچ گاه از جنگ غفلت نورزید و همواره با ضد اسلامیان بستیزید. و رهبری مستضعفین جهان با امام امت و راهنمایی شما ملت عزیز است که جهان اسلام بیدار خواهد شد و این وظیفه سنگینی است که بر دوش ملت عزیز ایران است.

خانواده عزیز: توجه کنید که جزء خانواده شهدا بودن خود افتخاری است بس بلند اگر خداوند متعال توفیق شهادت نصیبم کرد این جمله را بر زبان جاری کنید "خدایا راضی ام به رضای تو" پس از این تمامی ناراحتی ها رفع می شود یا اگر خواستید بر من گریه کنید روز عاشورا را بخاطر بیاورید و بر آنها بگریید زیرا من از فرزندان فاطمه عزیزتر نیستم. بگریید به علی اصغر بگریید بر قاسم بر ابوالفضل بر علی اکبر و خلاصه به حسین(ع). عزیزان امروز شما خود بهتر از من به یاری رهبر آگاهند اما بعنوان یادآوری باز هم میگویم که رهبر را تنها نگذارید. شما نیز صبر و استقامت بیشتر کنید که "اِنَّ الله یُحِبُّ الصّابرین". مادرم را سلام فراوان می رسانم پدر را نیز بیشتر و اعضای خانواده را تک تک از بزرگ به کوچک سلام فراوان میرسانم و بر شما باد که فرزندانتان را همانند فاطمه(س) و علی(ع) تربیت کنید.

{...}گرامی: راه راست و صراط مستقیم همان است که علی(ع) در آن گام نهاد و همان است که حسین(ع) رفت و به تحقیق همان است که خمینی می رود پس چشم ها را باز کنید گوش ها را باز کنید تا بهتر حقیقت را دریابید. از خداوند متعال یاری بطلبید تا شما را راهنما باشد و با چشمی باز و دلی قوی و نیرومند و یقین کامل با خمینی بیعت کرده اید باز هم مستحکمش کنید و مطمئن باشید که حق جز این نیست که {...} رفتند و با دنیای فانی وداع گفتند پس ما نیز {...} که توشه آخرت را آماده سازیم تا در برابر شهیدان سرافکنده و شرمسار نباشیم. خدایا اگر قرار است بمیریم چه بهتر که از بستر فاصله بگیریم در جبهه حسین(ع) در رکاب خمینی و برای رضای تو شربت شهادت بنوشیم. والسلام
http://www.shohadayedaneshjoo.ir/fa/index.php?Page=definitionmartyr&UID=991177






  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین










حمزه ای، محمد: اول فروردین ۱۳۴۲، در روستای ینگی امام از توابع شهر ساوجبلاغ به دنیا آمد. پدرش اسدالله کشاورز و مادرش حسنی بانو نام داشت. تا مقطع راهنمایی درس خواند. ازدواج کرده و دارای یک پسر بود. به کار کشاورزی اشتغال داشت که به خدمت سربازی و سپس در جبهه حضور یافت. ۲۲ تیر ماه سال ۱۳۶۳، در منطقه ی شرهانی ایلام، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است

وصیتانامه:
شهید، محمد حمزه اى: قزبانو خانم! بعد از من از پسرت حسین، خوب نگهدارى کن. اول خدا، دوم خدا، سوم خدا و بعد از خدا، شما. جان شما و جان حسین. دیگر عرضى ندارم. قز خانم! درست است که من همسر خوبى برای تو نبوده ام؛ ولى مرا حلال کن. مادر جان! درست است که من پسر خوبى برای شما نبودم و پدر جان! درست است که براى برادر و خواهرم برادر خوبى نبودم؛ ولی امیدوارم که مرا حلال کنید. امیدوارم که رزمندگان هر چه سریع تر پیروز شوند.
منابع:
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1230
http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=770







  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین




شهید محمداسماعیل ذوالفقاری، نهم شهریور ۱۳۱۲، در روستای قشلاق از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش عبدالحسین و مادرش خدیجه نام داشت. در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کارگر شرکت بود. ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

وصیتنامه شهید، محمد اسماعیل ذوالفقاری:
شهادتْ از دانشگاه حسین(ع) است و ما هم امر رهبر را واجب کفایی دانستیم؛ همان طوری که عاشقْ معشوق را دوست دارد، ما هم از دل و جان می پذیریم. خدایا! تو پشت مَنی در هر سختی و امید مَنی در هر گرفتاری و ذخیره ی مَنی در هر اَمری که برایم پیش آید... تو ولی نعمت مَنی و معبود منی؛ مرا به خودم وامَگذار حتی به یک چشم به هم زدن. به نام خداوند ذات یکتا در زیارت عاشورا می خوانیم: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»؛ یعنی یا ابا عبدالله الحسین(ع) من تا قیامتْ سِلم و صُلحمْ با هر که با شما صلح است و در جنگ و جهادم با هر که با شما در جنگ است. ای برادران! ساعتی کوکب بختْ یاری نمود و دست توانای راستین اسلام از سرزمین ایران طلوع نمود؛ یعنی ابراهیم زمان، خمینی بزرگ، معین مستضعفان و کوتاه کننده ی دست ستمگران، خورشیدوار نورش عالَم را فرا گرفته است؛ پس اکنون همه ی شما زُهیر وار، همان طوری که او به یاری حسین(ع) شتافت، شما هم به یاری ابراهیم زمان بشتابید و خون شهدا را پاسداری کنید و به یاری مظلومان بشتابید و با ستمگران بجنگید. الهی که خُرسند و رستگار باشید. (۱۳۱۱۱۵۸) محمداسماعیل ذوالفقاری


منابع:

https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/447403

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1549

http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=1619




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







جهانگیرزاده، محمدحسن: پانزدهم خرداد ۱۳۴۵، در شهر هشترود به دنیا آمد. پدرش خیرالله، فروشنده بود و مادرش جیران نام داشت. تا دوم ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و نهم اسفند ۱۳۶۶، در سرپل‌ذهاب توسط نیروهای عراقی به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۰ پس از تفحص در گلزار شهدای شهر آبیک به خاک سپرده شد.

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2372
https://shahidane.ir/content/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87
https://qazvin.navideshahed.com/fa/news/424187



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






بیوگرافی
محمدقلی نبی‌لو دیشیری، هفتم مرداد ۱۳۴۴، در روستای دیشیر از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نظامعلی و مادرش زرین‌تاج نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و ششم فروردین ۱۳۶۵، در زبیدات عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
نام محمد قلی نبی لودیشیری
نام پدر نظامعلی
نام مادر زرین تاج
محل شهادت زبیدات

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1787

منصور فرهنگیان در گفتگو با خبرنگار مهر اظهارداشت: یادواره ۹ شهید جاوید الاثر شهرستان آبیک در مسجد امام جعفرصادق (ع) آبیک برگزار می شود و آیت الله عابدینی امام جمعه قزوین سخنران این مراسم خواهند بود.

وی یادآور شد: ۹ شهید جاویدالاثر شهرستان آبیک در مناطق جنگی دشت عباس، دهلران، دزفول، ابوغریب، سردشت، فکه و زبیداد به شهادت رسیده اند.

این مسئول تأکید کرد: چنگیز بهرامی زیارانی در منطقه دشت عباس، غلامحسین پور فلاح در منطقه دهلران، قاسم تورنگ در منطقه دهلران، لطفعلی رشیدی در منطقه دزفول، جمشید شفیعی در منطقه ابوغریب، اکبر صفی صمغ آبادی در منطقه سردشت، کامران ماسوله در منطقه فکه، محمدقلی نبی لو در منطقه زبیداد و بهمن بیگی زاده در منطقه مجنون به شهادت رسیده اند.

https://www.mehrnews.com/news/2513965



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب الشهدا و الصدیقین



شهید محمد ذوالفقاری
نام پدر     حسن
نام مادر     فاطمه
محل شهادت     ام الرصاص

بیوگرافی
ذوالفقاری، محمد: یکم خرداد ۱۳۳۹، در روستای حلال‌آباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش حسن، معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یادبود او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.

محل تولد:آبیک - حلال آباد   
تاریخ تولد:  ۱۳۳۹/۰۳/۰۱
محل شهادت:     ام الرصاص
تاریخ شهادت:     ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
محل شهادت:بصره
وضعیت تاهل: مجرد
تحصیلات: سوم متوسطه ، رشته؛ تجربی



بسم الله الرحمن الرحیم. « الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ». (توبه/۲۰). آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جان‌شان جهاد کردند، آنها را مقام بلندی است در نزد خدا و آنان بالخصوص رستگاران عالمند. با درود بر ارواح پر فتوح شهدای انقلاب اسلامی، که با نثار خون خود مجد و عظمت را به اسلام و انقلاب گران‌قدر هدیه و با فداکاری‌های خود اسلام عزیز را در سطح جهان سربلند و سرافراز نمودند و سنبل این شکوه، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) است، که درس شهادت را به ما آموخت. درود بر رهبر کبیر انقلاب، که ما را از تاریکی به نور و از ظلمت به سعادت هدایت فرمودند. سلام و درود بر امام زمان (عج)، که در آینده‌ی نه چندان دور ظهور خواهند کرد و به وسیله‌ی همین رزمندگان سلحشور، اسلام را در جهان از هر گونه ظلم و فتنه رهایی خواهند بخشید. و سلام بر خانواده‌های شهدا، که با هدیه‌ی بهترین فرزندان خود ـ همچون زنان و مردان صدر اسلام ـ جلو‌ه‌ی خاصی به پایداری دین خداوند بخشیدند؛ لذا مقام خانواده‌ی شهدا در درگاه خداوند متعال بس عظیم و بزرگ است و باید قدر این عظمت الهی را ـ که لیاقت همه کس نیست ـ بدانید. در ادامه چند مطلب به عنوان وصیت به خدمت‌تان عرضه می‌دارم، که امید است در آن دقت شود. این‌جانب در نهایت آزادگی و سلامت روحی و جسمی، کلامی چند را به سمع و نظر شما می‌رسانم، که امیدوارم مورد توجه واقع شود: ۱ـ همیشه آرزو داشتم که جزو مجاهدین فی سبیل الله خداوند قرار گیرم، که بحمدالله خداوند مرا پذیرفت و شهادت، بهترین دلیل پذیرفته شدن من می‌باشد؛ لذا از تمام دوستان، آشنایان و فامیل‌ها، علی الخصوص خانواده‌ی محترم تقاضا دارم که اگر دوست دارید روح من شاد باشد، به اسلام و انقلاب وفادار باشید و بدانید که خداوند عظیم‌ترین پشتیبان این انقلاب است. ۲ـ از تمام کسانی که به نوعی با این‌جانب تماس داشته‌اند، تقاضامندم چنان چه عملی از بنده سرزده که ـ خدای ناکرده ـ مورد دل‌رنجی واقع شده اند، ان شاء الله مرا حلال کنند. باشد که این گذشت‌تان باعث شود که خداوند نیز از خطاهای شما صرف نظر نماید. ۳ـ از خانواده‌ی عزیزم، به ویژه پدر خوبم و مادر مهربانم، تقاضا دارم: صبر را پیشه‌ی خود قرار دهید و خدای ناکرده لب به شکوه نگشایید و بدانید که خداوند متعال صابران را دوست دارد و ارزش شما در پیشگاه پروردگار بسیار زیاد است. ۴ـ حتی المقدور تماس خود را با کسانی که به خون شهدا بی‌اعتنا هستند، قطع کنید و این انقلاب را با دیده‌ی احترام بنگرید و به حرف‌های شایعه پراکنان توجهی نکنید. ۰۱/۱۰/۶۵. محمد ذوالفقاری


http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1324/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF.html?action=form&id=1
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1666










  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







شهید علی محمددوست در پانزدهم مرداد ۱۳۴۶، در شهر کرج به دنیا آمد. پدرش حسن، فروشنده بود و مادرش زهرا نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم فروردین ۱۳۶۱، در دشت‌عباس توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر آبیک واقع است.



وصیت نامه :

بسم الله الرحمن الرحیم.

«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».

( آل‌عمران/ ۱۶۹).

این‌جانب «علی محمددوست»، به وحدانیت خداوند (جلّ‌جلاله) که آفریننده‌ی همه چیز می‌باشد و خداوندی که هر چه بخواهد، هست می شود و هر چه نخواهد، نیست می شود و خداوندی که از آن سوی جهان تا این سوی جهان خبر دارد و به نبوّت پیامبران الهی ـ از حضرت آدم (ع) تا حضرت محمد (ص) ـ اقرار می‌نمایم.

هدف از آمدن من به جبهه‌ی جنگ حق علیه باطل، این است که از اسلام عزیزی که پیامبر اسلام بنیان‌گذار آن بود، دفاع نمایم و از مملکت اسلامی ـ که نتیجه‌ی انقلابی بس عظیم به رهبری امام خمینی (س) بوده است ـ دفاع کنم و از ناموس خود و ناموس برادران خود دفاع کنمو به ندای امام حسین (علیه السلام) ـ که در روز عاشورا فریاد کرد و گفت: «آیا کسی هست که به یاری من بیاید؟» ـ جواب دهم. من برای لبیک گفتن به ندای حسین (ع) و به فرزند پاک او، خمینی بت‌شکن (س)، به جبهه‌ی حق علیه باطل روانه شدم. … و اما پیامی که برای خانواده‌ی عزیزم دارم، این است که: به یاری قرآن بشتابید و اسلام را یاری نمایید و به سخنان فرزند حسین (ع)، که امام بزرگوارمان است و نصیحت‌هایی که حسین‌وار می‌نماید، گوش فرا دهید.

اگر چراغی از چراغ های این دنیای بی‌کران خاموش شد، نگران نباشید که اصل روشنی خود باقی است و مپندارید که آن چراغ خاموش است. اگر من هم از این دنیای فانی رفتم و در راه اسلام به درجه‌ی رفیع شهادت رسیدم، مبادا برایم گریه و زاری نمایید که شهید باقی و زنده است.

اگر گریه و زاری کنید، روح مرا آزار می‌دهید و اجر مرا هم کم می‌کنید. … و اما ای برادر دانش‌آموز! قلم تو هم‌چون تفنگ من تیز و بُرّنده است و با آموختن تو قلب دشمن به لرزه در می‌آید. ای برادر! در سنگر مدارس از تفرقه و جدایی دوری نما، که این تفرقه باعث جنگ و جدال می‌شود. ای برادری که در سنگر مدارس هستی! به دنبال علم و دانش توأم با ایمان و یادگیری باش، نه برای گرفتن مدرک و اشغال کردن پستی؛ بلکه آموزش و پرورش به معنای واقعی آن. و اما سخنی دیگر: قرآن را حتی لحظه ای فراموش نکنید و فرموده‌های امام خمینی (س) را با جان و دل بپذیرید.

۱۴/۱۲/۱۳۶۰


http://abeyek.com/%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d8%af%d8%b1-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%ae%d8%aa%d9%86-%d8%aa%d9%88-%d9%82%d9%84%d8%a8-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86-%d8%a8%d9%87/


http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=615



 ای برادر دانش‌آموز! قلم تو هم‌چون تفنگ من تیز و بُرّنده است و با آموختن تو قلب دشمن به لرزه در می‌آید.به دنبال علم و دانش توأم با ایمان و یادگیری باش، نه برای گرفتن مدرک و اشغال کردن پستی




http://tashohada.ir/shohada_item/id,134/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C.html



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین







شهیدمحمد رمضانی‌زیارانی در ششم مهر ۱۳۳۹، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش نیازعلی، کشاورز بود و مادرش گلدسته نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۱، در فکه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال۱۳۷۷ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

منبع:
http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=408


وصیت نامه شهید محمد رمضانی‌زیارانی:

چند سخن با برادران حزب الهی دارم ؛ شما مسئولیتی سنگین تر از خون بهشتی ها و رجائی ها و باهنر ها دارید.
از جمهوری اسلامی به تمامی معنا حفاظت و نگهبانی کنید و نگذارید که یک عده این جمهوری اسلامی را به شرق یا غرب ؛ که هر کدام از یکدیگر پست ترند وابسته کنند.
ای برادر دانش آموز درس بخوانید و علم بیاموزید که بتوانید آنرا بکار گیرید ؛ علم نیاموزید برای مدرک ؛ چون در جمهوری اسلامی مدرک ارزش ندارد ؛ امیدوارم هر چه زودتر خود را آماده شرکت در دانشگاه االهی کنید و سخنی با معلمین  ؛ وظیفه شما امانتداری است ؛ امانت شما انسان است ، دانش اموزان را همانند بهشتی ها و رجائی ها تحویل این جامعه بدهید .
خواهران از خون شهیدان به شما این پیام است ، که از حجاب خود که یک نوع سلاح دشمن شکن است نگهداری کنید و چون حضرت زینب از خون شهدا پاسداری نمایید.










  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین









شهید محمد رجبی
 محمد رجبی،دهم فروردین ۱۳۴۲، در روستای صالح‌آباد از توابع شهر کرج به دنیا آمد. پدرش حبیب‌الله، کشاورز بود و مادرش نجیبه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هجدهم بهمن ۱۳۶۱، در خوزستان به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۶۹ پس از تفحص در گلزار شهدای روستای حاج‌تپه از توابع شهر آبیک به خاک سپرده شد.

وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم. «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» (آل‌عمران/ ۱۶۹) البته مپندارید که شهیدان راه خدا مرده‌اند؛ بلکه زنده [و] به حیات ابدی پیوسته‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند. ای مقصد، معبود، مطلوب و آرزوی من! قسم به عزت‌ات که من کسی را که گناهانم را ببخشد، غیر از تو نمی‌دانم و آن که درهم شکستگی‌ام را جبران کند، جز تو نمی‌بینم. به من رحم کن، هنگامی که از میان شعله‌های آتش دوزخ فریادی برآید: «جواد بن شفیع» کجاست؟ همان کسی که به واسطه‌ی آرزوهای دراز ـ با امروز و فردا کردن ـ وقت گذرانی کرد و در کارهای زشت عمر خود را تلف نمود.» نهایت آرزویم آن باشد که بمیرم؛ ولی از مرگ خبری نباشد!! ای خدای من! با چنین حال و احوالی که در پیش دارم به که پناه برم، تا مرا یاری کند [و] گناهانم را ببخشاید؟ این بنده‌ی ضعیف، ذلیل، حقیر، مسکین و مستکین [و] از همه جا نا امید، فقط رو به سوی تو دارد. دوست دارم که همیشه به یاد تو باشم. دوست دارم که همیشه مطیع تو باشم. دوست دارم که همیشه مجری احکام تو باشم. دوست دارم که همیشه قبل از آن که سخنی بگویم و عملی انجام دهم، کاملاً بیندیشم که: «آیا تو نیز راضی هستی، یا نه؟» بارها تصمیم می‌گیرم و اراده می‌کنم که چنین باشم؛ اما چه کنم که شیطان مرا گول می‌زند و فریب می‌دهد و از راه بِدَرم می‌کند و اگر تو دستم را نگیری، باز بیشتر سقوط می‌کنم. ای خدا، ای پروردگار! کمکم کن. خودت می‌دانی [که] اگر لحظه‌ای رحمتت را از بندگانت قطع کنی، نابود نابود خواهیم شد. من به ناله و [با] کمال خضوع به درگاهت آمده‌ام و به خواری و ذلت به سویت رو آورده‌ام؛ پس اگر تو [مرا] از در بِرانی، دیگر به [که] رو آورم؟ اگر تو رد[م] کنی از حضورت، پس به که پناه برم؟ پس، آه [و] تأسف و حسرت، از خجلت و افتضاح من و وای [و] اندوه و غم، از مصایب و کردار زشت و جنایت بزرگ من. «هوای نفس‌پرستی»، مرا دل‌مرده ساخته است؛ تو ای خدا! از رجوع به لطف و کرم‌ات، باز این دل مرده‌ام [را] زنده گردان. خدایا! شهادتم را در راه اسلام و قرآن ـ که خاری در چشم دشمنان است ـ بپذیر. ای مادر مهربان و عزیزم! سلام مرا بپذیر [و] حلالم کن. مبادا در فقدان من گریه کنی. اگر من شهید شدم، در [سردر] خانه‌مان پرچم‌های سبز [برافراش] و افتخار کن که فرزندت در راه خدا به این مقام بزرگ رسیده است. ای پدر ارجمندم! مرا حلال و با استقامت، صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کن. مبادا روحیه‌ی خود را ببازی و گریه کنی؛ چون گریه‌ی تو باعث ناراحتی من است. به دعای خیر پاسداران و رزمندگان اسلام ـ در هر کجای جهان ـ [مشغول] باش. ای خواهران مسلمانم! شما نیز زینب [(س)] زمان باشید و در راه خدا مبارزه کنید. ای خواهر کوچکم! شما از من خواسته بودی، که [برایت] جگر صدام را [بیاورم] و یک تانک. [چه کنم که] جگر صدام نجس [و] کثیف است و تانک هم بزرگ [و] نمی‌شود با آن بازی [کرد]! ولی ـ ان شاء الله ـ [اگر] پیروز شدیم، برایت نابودی صدام و پیروزی اسلام [را هدیه می‌آورم] و به زیارت امام حسین [(ع)] می‌روم [و] برایت یک گلوبند می‌گیرم [و] سوغاتی می‌آورم و اگر شهادت نصیبم شد، بدان نابودی صدام و پیروزی نهایی اسلام [بر] کفر جهانی [را] ارمغان آورده‌ام؛ چون این حمله، آخرین حمله و مرگ صددرصد صدام و صدامیان است. برادران عزیزم! راه خدا بهترین راه‌هاست. «جهاد اکبر»، همان [جهاد با] نفس است، که انسان را برای نزدیک شدن به خدا وا می‌گذارد؛ پس اول باید با نفس جنگید و بعد «جهاد اصغر» کرد. اگر شهید شدم، [یکی‌ از شما] اسلحه‌ی مرا برگیرد و [به] صف رزمندگان [بپیوندد]. از خدا خواهانم [که] پوینده و کوشنده‌ی این راه باشید. ... و ای امت شهیدپرور ایران! تنها راه نجات اسلام و رهایی مستضعفین و پیروزی نهایی، پشتیبانی قاطع و بی‌دریغ از دولت جمهوری اسلامی و پیوستن به خط امام ـ که همان خط اصیل اسلام و محمد (ص) است ـ [می‌باشد]. در هر کجا هستید از روحانیت مبارز دفاع کنید و امام عزیز [و] رهبر انقلاب را تنها نگذارید. مرا هر کجا که [می‌خواهید] دفن کنید. این را [هم] بدانید: «اگر شهید شدم، امام حسین [(ع)] را می‌بینم و اگر زنده ماندم، قبر او را می‌بینم و با ادب [و] احترام زیارت می‌کنم». شنبه. ۲۱/۱۲/۱۳۶۰ . محمد رجبی

منابع:
http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,216/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF.html
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=389


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا وصدیقین






بیوگرافی
محمدی‌زیارانی، محمدرضا: هشتم بهمن ۱۳۴۲، در روستای زیاران از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدحسن، کارگر بود و مادرش زرانگیز نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر بود. سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و دوم فروردین ۱۳۶۶، در شلمچه به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۴پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
نام محمد رضا محمدی زیارانی
نام پدر محمد حسن
نام مادر زرانگیز
محل شهادت شلمچه


قسمتی از وصیت نامه شهید محمد رضا محمدی زیارانی
من براى خودتان مى‌گویم چون که من شناختم و رفتم و حالا شما...
همه بدانند که من با کمال آگاهى در این راه قدم گذاشتم، ... همه بدانند و مى‌دانند که زمانى که هنوز امام نیامده بود ایران چه وضعى داشت. تمام جامعه را فساد گرفته بود و مردم در بدبختیها، غرب زدگیها به سر مى‌بردند از روز اول که آمد شیطانها فرار کردند و تمام مراکز فساد نابود شد. آیا این دلیل حقانیت امام نیست که بجاى قمار و مشروب، نماز جمعه و دعاى کمیل بر قرار گردد. از همه آنهایى که به من علاقه داشتند و دارند مى‌خواهم به حقانیت این راه اقرار کنند و به این راه بپیوندند البته  من براى خودتان مى‌گویم چون که من شناختم و رفتم و حالا شما...
 و وصیتم به مردم زیاران: قدر خانواده‌هاى شهدا را بدانید و شما اى مردم غیور و شهید پرور و رزمنده زیاران فرزندان خود را به یاری امام و نایب بر حقش بفرستید تا یارى کننده دین خدا باشند و وصیتم به دوستانم که نماز و روزه یادتان نرود. البته به همه سفارش می کنم که نماز و روزه واجب است  و آنها را باید انجام داد. کارهاى خیر انجام دهید، دست بینوایان را بگیرید و ناتوانان را کمک کنید تا خدا از شما راضى شود و بدانید در جبهه رزمندگان دائماً در حال راز و نیاز با ایزد منان هستند و وصیتم به خواهران مهربان و فامیلان خوبم، همه‌ُ خواهران حجاب را رعایت کنید. اى خواهرانم اگر اسلام را خوب شناخته‌اید بدانید که من راه امام حسین(ع) را ادامه دادم و شما پیغام خون مرا زینب گونه باید به جامعه برسانید وگرنه به سعادت نخواهید رسید... شما اى فرزندانم من همگى شماها را دوست داشتم ولى براى رضاى خدا رفتم تا دین حق پایدار بماند و امام زمان از من راضى و خشنود گردد ... از اینکه شما را رها کرده و رفتم به جبهه حق علیه باطل براى این بود که دشمنان اسلام سرزمین مقدسمان را اشغال کرده بودند، از وجدان دور بود که ما راحت باشیم و وسایل زندگیمان فراهم باشد و شرق و غرب بر سر یک عده از همشهریان و هموطنان ما گلوله‌ بریزید، پس باید به پاخاست و به نداى امام عزیزمان لبیک گفت چون ما مرجع تقلیدمان امام است و باید با جان و دل فرمانش را عمل کنیم و لبیک گوییم.
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=2260

http://tashohada.ir/index.php?action=shohada_item&id=2449

شهید محمد رضا محمدی زیارانی: وصیتم به خواهران مهربان این است حجاب را رعایت کنید؛شما پیغام خون مرا زینب گونه باید به جامعه برسانید وگرنه به سعادت نخواهید رسید.

  • خادم شهدای آبیک