نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الحسین(ع)

نشر آثار شهدا و رزمندگان آبیک

وصیت های شهدا و خاطرات رزمندگان را جهت انتشار به ما بفرستید.

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستا» ثبت شده است

بسم رب شهدا و الصدیقین








شهید سید هاشم حسینی فرزند حاج سید جلال در تاریخ 1342 در روستای صالحیه قارپروزآباد) در خانواده ساداتی که مورد احترام همه بود ؛ خانه ای که همیشه در آن صدای قرآن و ذکر خدا شنیده میشد ، دیده به جهان گشود ، شهید سید هاشم حسینی پس از پایان تحصیلات در کارخانه فخر ایران مشغول به کار گردید قبل از تشکیل بسیج روستا در بسیج سپاه آبیک فعالیت مینمود ، پس از تشکیل بسیج روستا عضو آن شده و به جبهه اعزام گردید و سپس وارد سپاه پاسداران شد. شهید سیدهاشم تقوای بسیار بالایی داشت. در زمان جنگ تحمیلی 4 بار به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در مناطق خرمشهر ، طلائیه و در عملیات های بیت الامقدس (آزادسازی خرمشهر) خیبر و به عنوان آر پی جی زن در جبهه به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخت و پس از 10 ماه حضور در جبهه و مبارزه با کفر جهانی و در سن 20 سالگی و در مورخه 62/12/7 در عملیات خیبر و در منطقه طلائیه به درجه رفیع شهادت نائل آمد

فرازهایی از وصیتنامه شهید:
خدایا اگر هزار بار در جبهه بمیرم راضی هستم ولی نمیخواهم در رختخواب بمیرم. خدمت کلیه عزیزان عرض میکنم ؛ من این راه را کورکورانه نرفتم ، بلکه با چشمی باز و دلی پر شور این راه را انتخاب کرده ام.


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین






شهید «مرادعلی دهقان‌کار» که نام پدرش « قربانعلی» و مادرش «عذرا» است. در بیست و نهم اردیبهشت ماه سال 1347، در «قارپوزآباد» از توابع « نظرآباد» چشم به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا سوم راهنمایی ادامه داد و در دوران دفاع مقدس مقدس به عنوان رزمنده پاسدار به حراست از خاک وطن برخاست و در منطقه جنگی شلمچه در عملیات کربلای پنج در اول مرداد ماه 1367، با اصابت ترکش به بدن به درجه شهادت نایل آمد. تربت پاک شهید در گلزار شهدای «قارپوز آباد واقع است.

شهید مرادعلی دهقانکار فرزند قربانعلی در تاریخ ۴۷ به شماره شناسنامه ۳ در روستای صالحی دیده به جهان گشود شهید دهقان پس از پایان تحصیلات در دبیرستان آبیک مشغول تحصیل گردید پس از تشکیل بسیج عضو بسیج شد در زمان جنگ به مبارزه با دشمنان اسلام پرداخت در جبهه‌ها حضور داشت تا اینکه به عنوان پاسدار وظیفه در تیپ نینوا مشغول خدمت شد. در عملیات های کردستان ، عاشورای ۳ ، والفجر ۸ کربلای ۳،۴،۵،۸ در مناطق خرمشهر جزیره مجنون شلمچه با عناوین خدمه و مسئول قبضه ۱۰۷ (فرمانده دسته) پس از ۲۴ ماه حضور در جبهه در سن ۲۰ سالگی مورخه ۶۷/۵/۱ در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

فرازهایی از وصیت نامه شهید مرادعلی دهقانکار:
سپاس خداوند بزرگ که مرا مسلمان آفرید و امروز این لیاقت را نصیبم کرده که با آگاهی و اختیار راهی جبهه‌های حق شوم و گم شده خود را در آنجا پیدا نمایم گمشده من اسلام است خداوند است حسین و مهدی و فاطمه است که شده من کربلا است شکر ایزد ای را که پیامبر و جانشینان او را برای هدایت ما فرستاد امروز روز عاشورا است و زمین های این سرزمین کربلا است  این های این سرزمین کربلا است و امام امت پیر جماران و نائب امام زمان در صحنه کربلا و فرمانده جبهه ها است.
 امروز روز غلبه مستضعفین بر مستکبرین و روز غلبه اسلام بر کفر است. ای امت شهید پرور و بیدار دل جبهه‌ها را یاری نمایید و به فرمان امام امد لبیک بگوید و خود را به آن قافله برسانید و از آن عقب نمانید که فردا دیر است و شما راه را رستگاری و شما راه رستگاری این است خدایا به مقربان درگاهت سوگند یاد می کنم که این مسائل را از روی هوای نفس نوشتم اگر بچه های پاک شهید می شوند برای تحکیم موقعیت عده ای مقام پرست نیست. ای کسانی که امروز برای مقام خود احکام اسلام را زیر پا می‌گذارید حالا دیگر بس است از این خونه های پاک از این سرهای از بدن جدا شده از این پارچه های قلم شده از این دل های سوخته و از این گیسو ها و محاسن آغشته به خون شهدا شرم کنید که دیر یا زود چهره شما برای این مردم نمایان خواهد شد و جواب خونهای عزیزان فدا شده در راه خدا را نتوانید داد آخر مگر این بچه ها برای اجرای احکام شهید نمی شوند؟ پس چرا شما برای رسیدن به مقام های پست دنیایی و حفظ موقعیت ناچیز دنیا احکام اسلام را زیر پا می‌گذارید و توجه نمی کنید؟

https://defapress.ir/fa/news/463817/

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/484960
https://www.golzar.info/163393/

https://yadcode.ir/%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%AF%D9%87-%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C/ad/,7276.html











  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین









شهید علی مراد قجری پنجم مهر ۱۳۴۷، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمدیار، بنا و کشاورز بود و مادرش گلدسته نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. سیزدهم اردیبهشت ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

http://www.khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1808

وصیتنامه شهید، علی مراد قجری:
 با سلام به رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی که برای بار دیگر اسلام را در ایران پیاده کرد و ستایش خدایی را که مرا به این مقام راهنمایی کرد، که اگر لطف او نبود، هرگز نمی توانستم به این مقام برسم و امروز افتخار کنم که توانسته ام در جبهه های حق علیه باطل برای رضای خداوند حاضر شوم و در راه او کار کنم. از خداوند متعال تشکر می کنم که مرا از جهل و نادانی نجات داد. این قدر پایم را در چکمه می کنم و این قدر جان فشانی و در راه خدا ایثارگری می کنم، تا شاید خداوند منان گناهانم را ببخشد؛ چون بزرگ ترین واجب از واجبات من، جهاد است و جهاد، بزرگ ترین افتخاری است که شامل حال همه کس نمی شود. ای پدر و مادرم و ای عزیزان بهتر از جانم! هرگز نمی توانم رنج و زحمت های شما را جبران کنم و امیدوارم فردای قیامت نزد زینب(س) روسفیدتان کنم. مادرم! سال ها مرا به آغوش خود گرفتی و رنج کشیدی و شیر دادی، تا مرا برای حفظ اسلام بزرگ کردی. امیدوارم مانند مادر «وهب» باشی، که وقتی سر فرزندش را به مادرش دادند، سر را به سوی شان پرتاب کرد و گفت: «من سری را که در راه خدا داده ام، پس نمی گیرم!» آفرین بر شما مادرانی که با هزاران رنج و مشقت، فرزندان تان را بزرگ کردید و در اختیار اسلام گذاشتید. ...و ای پدر مهربانم! سال ها برای من زحمت کشیدی و مرا تحویل اسلام دادی؛ تشکر می کنم از خدایی که چنین پدری به من داده است. ...و اما ای برادران و خواهرانم! امیدوارم راه مرا -که راه اسلام است- ادامه دهید. امیدوارم در برنامه های مسجد شرکت کنید و به جبهه بروید و راه مرا ادامه دهید. خواهرانم! باید حجاب تان نمونه باشد، تا دیگران از شما درس بگیرند و همیشه به یاد خدا باشید. پیامی که برای مردم دارم: همیشه به یاد اسلام باشید و همیشه کمک های خود را در راه خدا، یعنی جبهه ها به مصرف برسانید. ای کوردلان! راه من، راه حسین(ع) است و راه من، راه دل است و راه من، راه اسلام است. افتخار می کنم که امروز چنین سعادتی پیدا کردم که در دیار عاشقان باشم و به سوی خدا پرواز کنم. ...و ای مردم حزب الله! درود و رحمت خداوند بر شما باد که تا الآن و از این به بعد، به اسلام کمک کرده و می کنید. پشتیبان ولایت فقیه عالی قدر و ادامه دهنده ی راه شهدا باشید.۱ (۱۵۸۵۵۲۹) علی مراد قجری ۰۶/۰۲/۱۳۶۵







  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین









در اولین روز سال 1342 در یکى از روستاهاى شهرستان طالقان خانواده افتخارى هدیه‌اى خداى دریافت کردند و نام او را که از تبار حسین (علیه السلام) بود، سید شهاب‌الدین نهادند، سید تحت تعلیمات قرآن کریم بزرگ شد و ضمن تحصیل، به فعالیت‌هاى قرآنى روى آورد. در همان دوران، نوجوانى شایسته سربازى روح‌الله (س) شد و علم نهضت سبز خمینى (س) را در زادگاهش بر دوش گرفت و با عشق و ارادت به علمدار کربلا در این مسیر پیش رفت. آشنایى با اندیشه هاى خمینى کبیر (س) او را به دنیایى جدید وارد کرد. پس از پیروزى انقلاب، با هدف حفظ دستاوردهاى انقلاب و پاسدارى از خون شهدا، فعالیت‌هایى را در شهرهاى هشتگرد، کرج و تهران دنبال کرد. همزمان با تحمیل جنگ نابرابر به میهن، تحصیل را رها کرد و به جهاد پرداخت. وى در این دوران، به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى درآمد. و مسوولیت اتاق جنگ سپاه هشتگرد را به عهده گرفت. افتخارى براى مدتى نیز در سپاه ناحیه ساوجبلاغ و کرج فعالیت کرد وآن گاه از طرف لشکر 10 سیدالشهدا (علیه اسلام) به عنوان معاون گردان به جبهه‌هاى نبرد حق علیه باطل شتافت. سید شهاب‌الدین در زمان حضور در شهر، براى اعتلاى فرهنگ زادگاهش، به تأسیس کتابخانه و انجمن اسلامى مبادرت کرد. رشادت‌ها و دلاورى‌هایش در عملیات‌هاى بسیارى در سمت فرماندهى گردان، باعث شد که دشمن بعثى، انگشت نشانه روى او بگذارد و او را هدف کینه‌هایش قرار دهد. سرانجام یکى دیگر از فرزندان زهرا (علیها السلام) در تاریخ 1362/12/10 در جزیره مجنون سر بر دامان مادر نهاد و شهد شیرین شهادت در کامش ریخته شد و با اصابت گلوله‌اى از سوى دشمن، به دیدار معبود شتافت

https://alborz.navideshahed.com/fa/news/422979/

https://www.golzar.info/163174/

https://rasekhoon.net/mashahir/show/581280/

https://vahidmajidi.com/%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C

سردار شهید «سیدشهاب الدین افتخاری» فرزند « سیدعلی» در سال 1343، در «پراچان» طالقان چشم به جهان گشود. وی تا مقطع سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد و این پاسدار رزمنده بعد از مجاهدت ها و رشادت ها در حالیکه فرماندهی لشکر شیدالشهدا را بر عهده داشت در عملیات خیبر در جزیره مجنون بر اثر اصابت تیر به بدن در دهم اسفند ماه 1362، در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک در جوار شهدای دیگر این مرز و بوم آرمیده است.

از سردار شهید «سید شهاب الدین افتخاری» وصیت نامه ای در دست است که فرازی از این وصیت نامه نورانی را که در ابتدا با کلام پروردگار در آیه 76 سوره نساء آغاز شده است و در ادامه در وصیت نامه خود پیام هایی برای ملت شهید پرور ایران را در ادامه خبر می خوانید.

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره مبارکه النساء آیه ۷۶
«الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ ۖ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِیاءَ الشَّیطانِ ۖ إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفًا﴿۷۶﴾»
کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است
.

پروردگارا ! به روان مقدس محمد و آل محمد رحمت فرست و مرزهای اسلام را از حمله دشمنان در پناه خود مصون و محفوظ بدار و مرزبانان ما را در ایفای وظایفی که به عهده دارند، حمایت فرما.

با عرض سلام و درود بیکران به پیشگاه حضرت بقیه الله اعظم امام زمان ارواحنا فداه.

با سلام و درود بیکران به پیشگاه نائب آن حضرت امام امت موسی زمان بت شکن دوران، پیر جماران و همچنین با سلام و درود بیکران به روان پاک شهیدان.

این حقیر شهادت می دهم خدا یکی است و شریکی ندارد و شهادت می دهم که حضرت محمد (ص) پیامبر و فرستاده خدا و آخرین پیامبر اسلام است و شهادت می دهم که دوازده امام اول حضرت علی (ع) و آخر آن امام زمان مهدی موعود جانشین حضرت محمد (ص) می باشند که آن حضرت مهدی غائب است امید است روزی ان شاء الله ظهور کنند و عالم را پر از عدل و عدالت نماید.

اینجانب سید شهاب الدین افتخاری فرزند سید علی با کمال میل تشخیص به جبهه حق علیه باطل رفتم تا از اسلام و قرآن دفاع نمایم اگر در این راه مقدس شهادت نصیبم شد چه بسیار خوب و چه چیزی بهتر از شهادت و اما مسائلی را که باید بیان کنم این است که ای امت عزیز و قهرمان ایران همانطوری که تا حال در صحنه بودید باشید و امام امت را تنها نگذارید که می دانم نمی گذارید.

قدر امام را بدانید و به حرفهای او جامه عمل بپوشانید که رضای خدا در آن است دنبال روحانیت مبارز باشید که روحانیت بود که ما را از جهل و گمراهی نجات داده است. به جبهه بروید و جبهه ها را پر کنید که راه قدس از کربلا می گذرد با شایعه سازان و منافقین و آنهائیکه به هر نحوه ای می خواهند به انقلاب ضربه بزنند بجنگید که رستگار خواهید شد.

چنان پا به عرصه جنگ نهید که گویا مانند جد بزرگوارمان امام حسین (ع) وارد جنگ شدید و به گفته امام امت چه بکشید و چه کشته شوید در هر دو صورت پیروزید.

ما چنان سیلی به صدام خواهیم زد که دیگر از جایش بلند نشود و دیدید چطور سیلی می زنیم و خواهیم زد اما پیامم به جوانان حزب الله؛ ای جوانان چنان اسلحه شهیدان را به دست گیرید که خانواده شهیدان این احساس را نکنند که اگر فرزندشان شهید شد کسی نیست که راهشان را ادامه دهد.

شما جوانان با غیرت به دیدار خانواده شهیدان بروید و به خانواده هایشان نوید پیروزی دهید که پیروزی نزدیک است.

ای برادران حزب الهی، ای جوانان، ای پیرمردان، ای خواهران، ای برادران، ای مادران مبادا که در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین و با هدف شربت شهادت نوشید.

ای مادران و پدران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب امام حسین و حضرت زینب را بدهید که تحمل 72 شهید از یک خانواده را نمود.

ای وصیت من به تو ای پدر و مادر گر چه می دانم وظیفه فرزندی را ادا نکردم ولی امیدوارم که مرا ببخشید و امیدوارم که خداوند اجرتان دهد اما در شهادت من گریه و زاری نکنید و خدا را شکر کنید که فرزندتان در چنین راهی به آرزویش که همین شهادت بود، رسید.

می دانم مادر جان! تحملش برایت مشکل است ولی خودت را به جای آن مادرانی قرار بده که پنج تا از فرزندانش شهید شدند و در خانه کسی را ندارد و می گوید: اگر فرزند دیگری داشتم آن را هم در راه خدا می دادم. مادر جان! اگر برای شهادتم دلتنگ شدی به «امامزاده محمد حصارک» و به بهشت زهرا سر مزار شهیدان گمنام برو.

امیدوارم فردای قیامت پیش فاطمه زهرا (س) سربلند و رو سفید باشی. اما برادران و خواهرانم شما باید چنان سرسختانه با ایادی استعمار مبارزه کنید که من را خوشحال سازید و چنان قرص و محکم باشید که وقتی ضد انقلاب شما را دید نا امید شوند.

خواهرانم! شما چنان باشید که اسلحه تان حجابتان باشد شما باید مثل زینب باشید. خدای نکرده برایم گریه نکنید. هر وقت خواستید برایم گریه کنید برای آن عزیزانی گریه کنید که خواهر و مادر ندارند.

امام را دعا کنید و از خداوند بخواهید تا انقلاب مهدی او را برای مسلمین نگهدارد. بیشتر به پیش خانواده اسرار و مفقودین و شهداء بروید و از آنها قوت قلب بگیرید. در خاتمه از همگی شما می خواهم که مرا حلال کنید.

اما وصیتم به تو ای همسر؛ از اینکه دوران زندگیمان کم بود ناراحت نباشید خدا خواسته که چنین باشد از طرفی دیگر شاید وظیفه ام را نسبت به شما ادا نکرده باشم از شما عذر می خواهم.

اما معصومه اصلا ناراحتی برایم نکن خود را برای تحمل رنج ها و مصیبت ها و ناکامی ها و ناروائی ها آماده ساز و دل قوی دار که خداوند یکتا پشتیبان و نگهبان شماست و خداوند است که عاقبت شما را بخیر می گرداند و این مصیبتها رسید.

معصومه اوایل زندگی مان بود شاید هنوز به طور کامل به خصوصیات اخلاقی و رفتار همدیگر آشنا نبودیم و گاهی وقتها سر شما داد کشیده ام. امیدوارم که مرا ببخشید و من هم از خداوند می خواهم که به شما اجر عنایت بفرماید و شما پیش حضرت زینب رو سفید باشید.

دیگر عرضی ندارم و از شما می خواهم که حلالم کنید و همیشه امام را دعا کنید.

خدایا خدای تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

از عمر ما بکاه و به عمر رهبر افزای " سید شهاب الدین افتخاری "

منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری



ای جوانان چنان اسلحه شهیدان را به دست گیرید که خانواده شهیدان این احساس را نکنند که اگر فرزندشان شهید شد کسی نیست که راهشان را ادامه دهد. شما جوانان با غیرت به دیدار خانواده شهیدان بروید و به خانواده هایشان نوید پیروزی دهید که پیروزی نزدیک است.


  • خادم شهدای آبیک

بسم رب الشهدا و الصدیقین



شهید محمد ذوالفقاری
نام پدر     حسن
نام مادر     فاطمه
محل شهادت     ام الرصاص

بیوگرافی
ذوالفقاری، محمد: یکم خرداد ۱۳۳۹، در روستای حلال‌آباد از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش حسن، معمار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد. مزار یادبود او در گلزار شهدای شهر قزوین قرار دارد.

محل تولد:آبیک - حلال آباد   
تاریخ تولد:  ۱۳۳۹/۰۳/۰۱
محل شهادت:     ام الرصاص
تاریخ شهادت:     ۱۳۶۵/۱۰/۰۴
محل شهادت:بصره
وضعیت تاهل: مجرد
تحصیلات: سوم متوسطه ، رشته؛ تجربی



بسم الله الرحمن الرحیم. « الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ». (توبه/۲۰). آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا به مال و جان‌شان جهاد کردند، آنها را مقام بلندی است در نزد خدا و آنان بالخصوص رستگاران عالمند. با درود بر ارواح پر فتوح شهدای انقلاب اسلامی، که با نثار خون خود مجد و عظمت را به اسلام و انقلاب گران‌قدر هدیه و با فداکاری‌های خود اسلام عزیز را در سطح جهان سربلند و سرافراز نمودند و سنبل این شکوه، آقا ابا عبدالله الحسین (ع) است، که درس شهادت را به ما آموخت. درود بر رهبر کبیر انقلاب، که ما را از تاریکی به نور و از ظلمت به سعادت هدایت فرمودند. سلام و درود بر امام زمان (عج)، که در آینده‌ی نه چندان دور ظهور خواهند کرد و به وسیله‌ی همین رزمندگان سلحشور، اسلام را در جهان از هر گونه ظلم و فتنه رهایی خواهند بخشید. و سلام بر خانواده‌های شهدا، که با هدیه‌ی بهترین فرزندان خود ـ همچون زنان و مردان صدر اسلام ـ جلو‌ه‌ی خاصی به پایداری دین خداوند بخشیدند؛ لذا مقام خانواده‌ی شهدا در درگاه خداوند متعال بس عظیم و بزرگ است و باید قدر این عظمت الهی را ـ که لیاقت همه کس نیست ـ بدانید. در ادامه چند مطلب به عنوان وصیت به خدمت‌تان عرضه می‌دارم، که امید است در آن دقت شود. این‌جانب در نهایت آزادگی و سلامت روحی و جسمی، کلامی چند را به سمع و نظر شما می‌رسانم، که امیدوارم مورد توجه واقع شود: ۱ـ همیشه آرزو داشتم که جزو مجاهدین فی سبیل الله خداوند قرار گیرم، که بحمدالله خداوند مرا پذیرفت و شهادت، بهترین دلیل پذیرفته شدن من می‌باشد؛ لذا از تمام دوستان، آشنایان و فامیل‌ها، علی الخصوص خانواده‌ی محترم تقاضا دارم که اگر دوست دارید روح من شاد باشد، به اسلام و انقلاب وفادار باشید و بدانید که خداوند عظیم‌ترین پشتیبان این انقلاب است. ۲ـ از تمام کسانی که به نوعی با این‌جانب تماس داشته‌اند، تقاضامندم چنان چه عملی از بنده سرزده که ـ خدای ناکرده ـ مورد دل‌رنجی واقع شده اند، ان شاء الله مرا حلال کنند. باشد که این گذشت‌تان باعث شود که خداوند نیز از خطاهای شما صرف نظر نماید. ۳ـ از خانواده‌ی عزیزم، به ویژه پدر خوبم و مادر مهربانم، تقاضا دارم: صبر را پیشه‌ی خود قرار دهید و خدای ناکرده لب به شکوه نگشایید و بدانید که خداوند متعال صابران را دوست دارد و ارزش شما در پیشگاه پروردگار بسیار زیاد است. ۴ـ حتی المقدور تماس خود را با کسانی که به خون شهدا بی‌اعتنا هستند، قطع کنید و این انقلاب را با دیده‌ی احترام بنگرید و به حرف‌های شایعه پراکنان توجهی نکنید. ۰۱/۱۰/۶۵. محمد ذوالفقاری


http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1324/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF.html?action=form&id=1
http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1666










  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا والصدیقین





شهید رسول فرجی، در ششم تیر ۱۳۴۲، در روستای خوزنان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش امیرخان و مادرش شهره‌بانو نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم و دست، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.




http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1336

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1130/%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1.html?action=form&id=1




شهید رسول فرجی، (روستای خوزنان/آبیک)

در 21 بهمن سال ۶۴، در فاو  بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.




  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین






نام   محمد امامقلی بیکلو
نام پدر   عنایت الله
نام مادر   زهرا
محل شهادت   شلمچه

بیوگرافی
امامقلی‌بیکلو، محمد: شانزدهم آذر ۱۳۴۷، در روستای خسروآباد از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش عنایت‌الله، کشاورزی می‌کرد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند. روحانی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به پاها، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای خاکعلی تابعه شهر آبیک واقع است. وی را امامی نیز می‌نامیدند.


http://www.negahmedia.ir/media/show_pic/45869

http://www.tashohada.ir/shohada_item/id,1634/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF.html?action=form&id=1





  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و صدیقین







نام

علی شیرمحمدی
نام پدر محمد
نام مادر بانو سلطنت
محل شهادت حاج عمران

بیوگرافی
شیرمحمدی، علی: پنجم دی ۱۳۴۵، در روستای حصار خروان از توابع شهر آبیک به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز بود و مادرش بانو سلطنت نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی‌ام دی ۱۳۶۵، در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

محل تولد آبیک - حصار خروان تاریخ تولد ۱۳۴۵/۱۰/۰۵
محل شهادت حاج عمران تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۳۰
استان محل شهادت - شهر محل شهادت -
وضعیت تاهل مجرد درجه نظامی
تحصیلات اول راهنمائی رشته -
عملیات
سال تفحص
محل کار
بنیاد تحت پوشش
مزار شهید قزوین - آبیک - حصارخروان

http://khatesorkh.ir/index.php?martyr_id=1745



  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین



یادواره شهدای صفر خواجه با حضور اقشار مختلف مردم و خانواده شهدا در این روستا برگزار گردید(95.6)

abyeknews.blog.ir/post/74









  • خادم شهدای آبیک
بسم رب شهدا و الصدیقین
ی صالحیه (قارپوزآباد) در سال95 با حضور اقشار مختلف مردم و خانواده شهدا در این روستا با سخنرانی حجه الاسلام سید حسین مومن و مداحی حاج مرتضی طاهری برگزار گردید.








  • خادم شهدای آبیک

بسم رب شهدا و الصدیقین








  • خادم شهدای آبیک